یادم نمیاد پارت چندومه
فلیکس و هیونجین بعد از یک قرن بحث کردن درباره اینکه
همو دوست دارن یا نه رفتن مدرسه و حالا شمارو با این دوتا منگل تنها میزارم
هیون: لیکسی
فلیکس: پسرخاله نشو
هیون: فلیکس
فلیکس: ها
هیون: بنظرت من خیلی جذاب نیستم؟
فلیکس: تو بجز یه خودشیفته عوضی ....و متجاوز هیچی نیستی
هیون: شد سریال بی ال تایلندی خو
فلیکس: ههههه تو به اونجاعم رسیدی؟ اخه بی ال؟
هیون: انگار نه انگار هردومون پسریم ....اونشبو فراموش کردی
فلیکس: هواااانگگگگگگگ
هیونجین پا به فرار گذاشت و فلیکس هم دنبالش اینقدر دویدن که اخرش رسیدن مدرسه
لیکسعلی ماهم( ببخشید از کلمه علی زیاد استفاده میکنم ولی خیلی حال موده)
نفس نفس میزد و اینجا هان عزیز ما میاد تا فوضولی کنه
هان: به به...میبینم یه شبه باهم جور شدین
هیونجین دستشو انداخت دور گردن فلیکس با لبخند دختر کشش گفت
هیون: اره دیگه...فلیکس خودمه
فلیکس دستشو گاز گرفت و با قدم های سریع و محکم از اون دوتا اسکل رد شد
( بگذریم...دستم درد گرفت)
سر کلاس ۱۰:۴۵
فلیکس مدادشو توی دستش میچرخوند و به مسئله روبروش خیره شده بود
همو دوست دارن یا نه رفتن مدرسه و حالا شمارو با این دوتا منگل تنها میزارم
هیون: لیکسی
فلیکس: پسرخاله نشو
هیون: فلیکس
فلیکس: ها
هیون: بنظرت من خیلی جذاب نیستم؟
فلیکس: تو بجز یه خودشیفته عوضی ....و متجاوز هیچی نیستی
هیون: شد سریال بی ال تایلندی خو
فلیکس: ههههه تو به اونجاعم رسیدی؟ اخه بی ال؟
هیون: انگار نه انگار هردومون پسریم ....اونشبو فراموش کردی
فلیکس: هواااانگگگگگگگ
هیونجین پا به فرار گذاشت و فلیکس هم دنبالش اینقدر دویدن که اخرش رسیدن مدرسه
لیکسعلی ماهم( ببخشید از کلمه علی زیاد استفاده میکنم ولی خیلی حال موده)
نفس نفس میزد و اینجا هان عزیز ما میاد تا فوضولی کنه
هان: به به...میبینم یه شبه باهم جور شدین
هیونجین دستشو انداخت دور گردن فلیکس با لبخند دختر کشش گفت
هیون: اره دیگه...فلیکس خودمه
فلیکس دستشو گاز گرفت و با قدم های سریع و محکم از اون دوتا اسکل رد شد
( بگذریم...دستم درد گرفت)
سر کلاس ۱۰:۴۵
فلیکس مدادشو توی دستش میچرخوند و به مسئله روبروش خیره شده بود
۴.۸k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.