عشق صورتی من پارت 4
دامیان
صورتمو بردم جلوی صورت آنیا و بعد بهش گفتم : امم من رنگ صورتی رو امم دوست دارم.
آنیا :ام باشه ولی به من چه
دامیان :هیچی منظورم این بود که رنگ موهات قشنگه
آنیا: ام ام باشه خداحافظ(خیلی سریع حرف زد)
آنیا سریع رفت تو خونه
آنیا
وای چرا قلبم آنقدر تند زد ام ولی نه من نباید عاشق دامیان بشم و گرنه به بابا خیانت کردم ام باید ازش بدم بیاد اره
دامیان
خاک تو سرت دامیان این چی بود بهش گفتی
نزدیک بود به فنا بری
آنیا
ام بابا من بلاخره با دامیان دوست شدم.
لوید:آه واقعا!
لوید
اگه با دامیان دوست شده باشه می تونم به داناوآن دزموند نزدیک شم و اونو بکشم
نویسنده:خسته شدمم👻😑
صورتمو بردم جلوی صورت آنیا و بعد بهش گفتم : امم من رنگ صورتی رو امم دوست دارم.
آنیا :ام باشه ولی به من چه
دامیان :هیچی منظورم این بود که رنگ موهات قشنگه
آنیا: ام ام باشه خداحافظ(خیلی سریع حرف زد)
آنیا سریع رفت تو خونه
آنیا
وای چرا قلبم آنقدر تند زد ام ولی نه من نباید عاشق دامیان بشم و گرنه به بابا خیانت کردم ام باید ازش بدم بیاد اره
دامیان
خاک تو سرت دامیان این چی بود بهش گفتی
نزدیک بود به فنا بری
آنیا
ام بابا من بلاخره با دامیان دوست شدم.
لوید:آه واقعا!
لوید
اگه با دامیان دوست شده باشه می تونم به داناوآن دزموند نزدیک شم و اونو بکشم
نویسنده:خسته شدمم👻😑
۲.۳k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.