فیکشن Deadly duel پارت ۳۵
Name:Deadly duel
Genres:crimi_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha
part 35
[فلش بک]
با استرس پاهاش رو روی هم انداخت و به صندلی تکیه داد.
+احتمال موفق شدنمون چقدره؟
پسر هدفونش رو برداشت و با ناامیدی لب زد
-حتی بیست درصد هم نیست
چشماش رو روی هم فشرد و سعی کرد به خودش دلداری بده
+این دفعه پای کل دنیا وسطه ما نمیتونیم ببازیم
با شجاعت از جاش بلند شد و سمت در رفت
+بیا این یک درصدو تبدیل به صد درصد کنیم
با تحکم گفت و در رو با صدای گوش خراشی پشت سرش بست،از پله ها با عجله پایین رفت و به سرعت به سمت اتاق مورد نظرش رفت.
[پایان فلش بک]
Suga Pov:
-دارم دیوونه میشم اون هیچی یادش نمیاد
پلک هاش رو روی هم فشرد و قطره اشکی از چشم هاش چکید
-نباید...نباید اون ماموریت رو انجام میدادیم
دست کسی رو روش شونش حس کرد و دلیلی شد که سرش رو بچرخونه و هوسوک رو ببینه که با چشم های ناراحت بهش خیره شده و سعی در دلداری دادنش داره
_هی رفیق اون خوب میشه
کلافه دست هاش رو به هم زد و و فریاد کشید
-بنظرت اون دیگه خوب میشه؟
اشکاش هاش با شدت پایین ریختند
-همش تقصیر منه....اون دیگه خوب نمیشه
با نا امیدی گفت و روی زمین سر خورد
هوسوک با چشم هایی که ازش اشک میریخت سمتش اومد
_میدونم....میدونم احساستو میفهمم...ولی خوب میشه باید بشه
نامطمئن گفت و جثه ی شکستش رو توی آغوشش گرفت.
ممنون از نگاهاتون امیدوارم دوستش داشته باشید و با نظر هاتون به من انرژی بدید....
اگه غلط املایی داشت منو ببخشید وقت نکردم ادیتش کنم~
لاو یو ال:)🤍✨
Genres:crimi_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha
part 35
[فلش بک]
با استرس پاهاش رو روی هم انداخت و به صندلی تکیه داد.
+احتمال موفق شدنمون چقدره؟
پسر هدفونش رو برداشت و با ناامیدی لب زد
-حتی بیست درصد هم نیست
چشماش رو روی هم فشرد و سعی کرد به خودش دلداری بده
+این دفعه پای کل دنیا وسطه ما نمیتونیم ببازیم
با شجاعت از جاش بلند شد و سمت در رفت
+بیا این یک درصدو تبدیل به صد درصد کنیم
با تحکم گفت و در رو با صدای گوش خراشی پشت سرش بست،از پله ها با عجله پایین رفت و به سرعت به سمت اتاق مورد نظرش رفت.
[پایان فلش بک]
Suga Pov:
-دارم دیوونه میشم اون هیچی یادش نمیاد
پلک هاش رو روی هم فشرد و قطره اشکی از چشم هاش چکید
-نباید...نباید اون ماموریت رو انجام میدادیم
دست کسی رو روش شونش حس کرد و دلیلی شد که سرش رو بچرخونه و هوسوک رو ببینه که با چشم های ناراحت بهش خیره شده و سعی در دلداری دادنش داره
_هی رفیق اون خوب میشه
کلافه دست هاش رو به هم زد و و فریاد کشید
-بنظرت اون دیگه خوب میشه؟
اشکاش هاش با شدت پایین ریختند
-همش تقصیر منه....اون دیگه خوب نمیشه
با نا امیدی گفت و روی زمین سر خورد
هوسوک با چشم هایی که ازش اشک میریخت سمتش اومد
_میدونم....میدونم احساستو میفهمم...ولی خوب میشه باید بشه
نامطمئن گفت و جثه ی شکستش رو توی آغوشش گرفت.
ممنون از نگاهاتون امیدوارم دوستش داشته باشید و با نظر هاتون به من انرژی بدید....
اگه غلط املایی داشت منو ببخشید وقت نکردم ادیتش کنم~
لاو یو ال:)🤍✨
۴۷.۲k
۰۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.