𝕻𝖆𝖗𝖙 ²⁷
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ²⁷
رفتمبه سمت در _ ا/ت وایسا + بله . اومد سمتم نزدیک شده بود _ اجازه میدی حافظه ات رو برگردونم + درد داره _ نه فقط باید همکاری کنی و هر چی دکتر و من گفتم رو گوش کنی + باشه.....آه من میرم . از اتاق اومدم بيرون آه چقدر این تند میزنه تند نزن. رفتم تو اتاق و به بیرون نگاه میکردم خسته شدم و خوابیدم
از زبان تهیونگ:
به دکتر زنگزدم گفت فردا بیارمش پیشش امیدوارم برگرده حافظه اش از یه جایی هم دلم نمیخاد نمیدونم چرا......
پرش زمانی مطب دکتر:
+ سلام _ سلام ٪ سلام، سلام تهیونگ جان خب این همونی هست که میگفتی _ ارع ٪ خودتو بهم معرفی + خب من ا/ت هستم و چیز دیگه ای ندارم بهتون بگم ٪ خب ا/ت خانم شما برای سی تی اسکنمغز آماده شید + آه بله . از مغزش سی آی اسکن کردن دوباره رفتیم اتاق دکتر ٪ خب اینطور که معلومه صدمه ای در مغز به وجود نیومده خیالم راحت شد و درباره ی حافظتون کار هایی هست که به تهیونگ میگم امیدوارم اینا بتونه بهتون کمک کنه و این که خودتون مهم تر هستین باید اراده ی قوی داشته باشین + بازم ممنون من میرم بیرون منتظرتم _ باشه........_ خب دکتر کار هایی که گفتین چیه ٪ ا/ت فراموشی بدی گرفته و اینکه باید جاهای کهبوده رو ببریش اون ظاهرا قبل فراموشیش زیاد عشق و محبت ندیده پس میشه الان عشق و محبت حافظه اش برگرده _ چقدر طول میکشه ٪ معلوم نیست بستگی به خودش و اطرافیانش داره که ججوری باهاش رفتار کنن و اینکه صدمه ببینه خاطرات بد زودتر از خوب به یاد میاره _ بازم ممنون از راهنماییت ٪ خواهش میکنم. رفتم بیرون ا/ت جلوی در منتطرم بود _ بریم + هوم
.
.
.
.
+ ما اومدیم خوش اومدیم.......چرا کسی اینجا نیست _ رفتن کتابخونه احتمالا + اینجا کتابخونه داره _ هوم بزرگه و پر از کتاب + واقعا _ هوم + میشه بریم تر رو خدا _ باشه لباست رو عوض کن منم عوض میکنم اینجا منتظرتم + باشه . لباسمو عوض کردم و پایین منتظر ا/ت بودم + اومدم _ اهخوبه . اومد پایین _ کش مو داری + اینا _ برگرد . موهاشو بستم _ موقع کتاب خوندن بهتره موهات جمع باشه _ یه سوالی من چرا موهامو کوتاه نکردم اینقدر بلند هست میخاستم کوتاه کنم ولی گفتم باید دلیلیش رو بدونم _ خب منم نمیدونم شاید شی آه و لیتا بدونن + آها.........( عکس لباس هاشون رو میزارم)
از زبان ا/ت:
رفتیم تو کتابخونه جای بزرگی بود یواش گفتم + واقعا چه بزرگه _ نگاه کن ژانر هر کتابی کنار قفسه نوشته میتونی راحت پیدا کنی نرده بون هم اونجاس فقط یادت باشه ساکت باشی چون یونگی اعصابش خورد میشه + باشه . ژانر تخیلی دوست داشتم بخونم پس رفتم تو قفسه اون کشتن + آمممم پری دریای نه قدرت ماورایی نه خون آشام این خوبه رفتم نشستم روی یکی از صندلی های وسط کتابخونه به میز بزرگی بود و بقیه هم مشغول بودن شروع کردم خوندن داستانش جالب بود نصف کتاب رو خوندن آه خسته شدم چقدر این زیاده دوباره شروع کردم خوندن.........÷ ا/ت پاشو + بله × وسط کتاب خوندن میخوابیدی نچ نچ + چشمام خسته شدن ÷ پاشو پاشو بریم غذا بخوریم + باشه ¥ زودی بیا . رفتن کتاب رو گذاشتم رو میز و از کتابخونه اومدم بیرون خدمتکار ها یه جوری نگاهممیکردن £ چرا معذبی + ها نه نیستم £ بچه ها ا/ت معذبه + نه نیستم لیتااااا £ بله + هیچی خیلی بدی £ من گناه دارم + شوخی کردم گوگولی......غذا خوردم خوابم از سرم پریده بود _ خب خب بچه ها میخوایم برای جمعه قراره جایی بریم پس آماده باشید جیمین تو لیست تهیه کن ببین هر کی چی میخاد.....یه لحظه _ الو......باشه الان میام.....خب منباید برمجایی جیمین ببین هر کی چی میخاد بنویس تو لیست & باشه ¥ کجا میریم + یه جایی هست تفریحی برای چنروز میمونیم دادم بازسازیش کنن وسط جنگل هست + هووووو میریمجنگل _ من میرم . تهیونگ رفت همه یخ حالتی بودن + اهم اهم چرا اینطوری هستین £ خب ما زیاد سفر نمیریم الان خیلی گذشته از آخرین بار سفرمون همش بدون تهیونگ میرفتیم و الان تعجب کردیم که خودش میخاد ببرتمون + واقعا £ ارع & خب خب برید ببینید چیا میخاید شب میبینمتون ¥ باشه.......رفتم تو اتاقم......
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
رفتمبه سمت در _ ا/ت وایسا + بله . اومد سمتم نزدیک شده بود _ اجازه میدی حافظه ات رو برگردونم + درد داره _ نه فقط باید همکاری کنی و هر چی دکتر و من گفتم رو گوش کنی + باشه.....آه من میرم . از اتاق اومدم بيرون آه چقدر این تند میزنه تند نزن. رفتم تو اتاق و به بیرون نگاه میکردم خسته شدم و خوابیدم
از زبان تهیونگ:
به دکتر زنگزدم گفت فردا بیارمش پیشش امیدوارم برگرده حافظه اش از یه جایی هم دلم نمیخاد نمیدونم چرا......
پرش زمانی مطب دکتر:
+ سلام _ سلام ٪ سلام، سلام تهیونگ جان خب این همونی هست که میگفتی _ ارع ٪ خودتو بهم معرفی + خب من ا/ت هستم و چیز دیگه ای ندارم بهتون بگم ٪ خب ا/ت خانم شما برای سی تی اسکنمغز آماده شید + آه بله . از مغزش سی آی اسکن کردن دوباره رفتیم اتاق دکتر ٪ خب اینطور که معلومه صدمه ای در مغز به وجود نیومده خیالم راحت شد و درباره ی حافظتون کار هایی هست که به تهیونگ میگم امیدوارم اینا بتونه بهتون کمک کنه و این که خودتون مهم تر هستین باید اراده ی قوی داشته باشین + بازم ممنون من میرم بیرون منتظرتم _ باشه........_ خب دکتر کار هایی که گفتین چیه ٪ ا/ت فراموشی بدی گرفته و اینکه باید جاهای کهبوده رو ببریش اون ظاهرا قبل فراموشیش زیاد عشق و محبت ندیده پس میشه الان عشق و محبت حافظه اش برگرده _ چقدر طول میکشه ٪ معلوم نیست بستگی به خودش و اطرافیانش داره که ججوری باهاش رفتار کنن و اینکه صدمه ببینه خاطرات بد زودتر از خوب به یاد میاره _ بازم ممنون از راهنماییت ٪ خواهش میکنم. رفتم بیرون ا/ت جلوی در منتطرم بود _ بریم + هوم
.
.
.
.
+ ما اومدیم خوش اومدیم.......چرا کسی اینجا نیست _ رفتن کتابخونه احتمالا + اینجا کتابخونه داره _ هوم بزرگه و پر از کتاب + واقعا _ هوم + میشه بریم تر رو خدا _ باشه لباست رو عوض کن منم عوض میکنم اینجا منتظرتم + باشه . لباسمو عوض کردم و پایین منتظر ا/ت بودم + اومدم _ اهخوبه . اومد پایین _ کش مو داری + اینا _ برگرد . موهاشو بستم _ موقع کتاب خوندن بهتره موهات جمع باشه _ یه سوالی من چرا موهامو کوتاه نکردم اینقدر بلند هست میخاستم کوتاه کنم ولی گفتم باید دلیلیش رو بدونم _ خب منم نمیدونم شاید شی آه و لیتا بدونن + آها.........( عکس لباس هاشون رو میزارم)
از زبان ا/ت:
رفتیم تو کتابخونه جای بزرگی بود یواش گفتم + واقعا چه بزرگه _ نگاه کن ژانر هر کتابی کنار قفسه نوشته میتونی راحت پیدا کنی نرده بون هم اونجاس فقط یادت باشه ساکت باشی چون یونگی اعصابش خورد میشه + باشه . ژانر تخیلی دوست داشتم بخونم پس رفتم تو قفسه اون کشتن + آمممم پری دریای نه قدرت ماورایی نه خون آشام این خوبه رفتم نشستم روی یکی از صندلی های وسط کتابخونه به میز بزرگی بود و بقیه هم مشغول بودن شروع کردم خوندن داستانش جالب بود نصف کتاب رو خوندن آه خسته شدم چقدر این زیاده دوباره شروع کردم خوندن.........÷ ا/ت پاشو + بله × وسط کتاب خوندن میخوابیدی نچ نچ + چشمام خسته شدن ÷ پاشو پاشو بریم غذا بخوریم + باشه ¥ زودی بیا . رفتن کتاب رو گذاشتم رو میز و از کتابخونه اومدم بیرون خدمتکار ها یه جوری نگاهممیکردن £ چرا معذبی + ها نه نیستم £ بچه ها ا/ت معذبه + نه نیستم لیتااااا £ بله + هیچی خیلی بدی £ من گناه دارم + شوخی کردم گوگولی......غذا خوردم خوابم از سرم پریده بود _ خب خب بچه ها میخوایم برای جمعه قراره جایی بریم پس آماده باشید جیمین تو لیست تهیه کن ببین هر کی چی میخاد.....یه لحظه _ الو......باشه الان میام.....خب منباید برمجایی جیمین ببین هر کی چی میخاد بنویس تو لیست & باشه ¥ کجا میریم + یه جایی هست تفریحی برای چنروز میمونیم دادم بازسازیش کنن وسط جنگل هست + هووووو میریمجنگل _ من میرم . تهیونگ رفت همه یخ حالتی بودن + اهم اهم چرا اینطوری هستین £ خب ما زیاد سفر نمیریم الان خیلی گذشته از آخرین بار سفرمون همش بدون تهیونگ میرفتیم و الان تعجب کردیم که خودش میخاد ببرتمون + واقعا £ ارع & خب خب برید ببینید چیا میخاید شب میبینمتون ¥ باشه.......رفتم تو اتاقم......
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
۷۵.۲k
۱۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.