part:۳
اون کوک بود پسر عموی ا.ت .
کوک ویو:
اومده بودیم مهمونی دوستم دخترا خیلی عشوه میومدن اما من اهمیتی نمیدادم (علامت کوک_علامت تهیونگ ؛علامت لیا/علامت ا.ت+)
؛گاد کوک چقد دختره قشنگه
_بهش نگاه نکردم.مهم نیست
؛یدقه نگاه کننن
ویو کوک:بهش نگاه کردم دیدم ا.ت واییی خیلی خوشحال شدم اما به عنوان مافیا باید جلوی بقیه غرور داشته باشم
اونم منو دید دست تکون دادم اومدن پیش منو تهیونگ
ا.ت ویو :
رفتیم پیششون
+واییییی سلام چطوری (کوک رو بغل کرد )
_مرسی خوبیم تو اینجا چیکار میکنی ؟
+اومدم مهمونی دوستم
_آها
+ایشون کیه
_این تهیونگه دوستمه
+آهان میگفتی تهیونگ این بود
خوشبختم
؛منم همینطور
/سلام منم دوست ا.ت هستم خوشبختم (به کوک دست داد )
تهیونگ ویو:
واییی چقد دختره دافهههه
؛میگم کوک یدقه بیا
_چیزی شده
؛نه بیا
کوک ویو:
چی شده ؟
؛من دختررو میخوام
کوک فک کرد ا.ت رو میگه عصبی شد
_هی درمورد ا.ت درست حرف بزن 😡
؛نه خنگول لیا رو میگم
_عه؟
کوک دست تهیونگ رو کشید و برد سمت لیا (بچه ها همون موقع لیا هم به ا.ت همین حرفو زد که از تهیونگ خوشش اومده )
_ا.ت!
+بله!
_تهیونگ از دوستت خوشش میاد
+عه؟
_اره
+خوب پس مبار..آییی وحشی
/یدونه زدم با آرنج تو شکمش چون داشتم از خجالت میمیردم .اهم میگم ا...ا.ت بریم نه دیرمون شده
+نه اصلا تازه من به بابام گفتم نمیام امشب
که کوک گفت:.......
کوک ویو:
اومده بودیم مهمونی دوستم دخترا خیلی عشوه میومدن اما من اهمیتی نمیدادم (علامت کوک_علامت تهیونگ ؛علامت لیا/علامت ا.ت+)
؛گاد کوک چقد دختره قشنگه
_بهش نگاه نکردم.مهم نیست
؛یدقه نگاه کننن
ویو کوک:بهش نگاه کردم دیدم ا.ت واییی خیلی خوشحال شدم اما به عنوان مافیا باید جلوی بقیه غرور داشته باشم
اونم منو دید دست تکون دادم اومدن پیش منو تهیونگ
ا.ت ویو :
رفتیم پیششون
+واییییی سلام چطوری (کوک رو بغل کرد )
_مرسی خوبیم تو اینجا چیکار میکنی ؟
+اومدم مهمونی دوستم
_آها
+ایشون کیه
_این تهیونگه دوستمه
+آهان میگفتی تهیونگ این بود
خوشبختم
؛منم همینطور
/سلام منم دوست ا.ت هستم خوشبختم (به کوک دست داد )
تهیونگ ویو:
واییی چقد دختره دافهههه
؛میگم کوک یدقه بیا
_چیزی شده
؛نه بیا
کوک ویو:
چی شده ؟
؛من دختررو میخوام
کوک فک کرد ا.ت رو میگه عصبی شد
_هی درمورد ا.ت درست حرف بزن 😡
؛نه خنگول لیا رو میگم
_عه؟
کوک دست تهیونگ رو کشید و برد سمت لیا (بچه ها همون موقع لیا هم به ا.ت همین حرفو زد که از تهیونگ خوشش اومده )
_ا.ت!
+بله!
_تهیونگ از دوستت خوشش میاد
+عه؟
_اره
+خوب پس مبار..آییی وحشی
/یدونه زدم با آرنج تو شکمش چون داشتم از خجالت میمیردم .اهم میگم ا...ا.ت بریم نه دیرمون شده
+نه اصلا تازه من به بابام گفتم نمیام امشب
که کوک گفت:.......
۱۱.۲k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.