رمان Black & Whiteپارت1
نویسنده :Black Cat Group
ژانر :عاشقانه، مافیایی
🖤شخصیت های رمان🖤
شوگا:مافیای بزرگ و بی رحم که گذشته دارکی(سیاه) داشت.
وی:یه پسر جذاب که همکار مافیایی شوگا هست.
جنگکوک و جیمین :دوستای سانا و یونا
سانا:یه دختر رزمی کار که سینگله و جذابه.
یونا:رزمی کار هست و سینگله و خیلی دلبر هست.
جیهوپ:هکر خصوصی شوگا و وی هست.
آر ام و جین:مشاور شوگا و وی
🔴 نکات خیلی مهم🔴
1-دخمل های خوشگل اگه از رمانمون خوشتون نیومد لطفا گزارش ندین، خواهش میکنم.
2-دوستای گلم اگه از رمانمون خوشتون اومد حتما لایک کنید و کامنت یادتون نره.
سانا و یونا برای گردش به بیرون رفته بودن و وقتی صدای یه فریاد رو شنیدن دوییدن به سمت صدا ومیرسن به یه کوچه خلوت و قایم میشن و میبینن چندتا بادیگارد دارن یه نفر رو میکشن که گوشی سانا زنگ میزنه و بادیگارد ها اونارو میبینن و اونارو به زور به عمارت شوگا و وی میبرن و رو به شوگا میگن :قربان این دوتا دختر متوجه کشتن اون پسره توسط ما شدن. چیکار شون کنیم؟
شوگا بی مکث میگه :بکشینشون.
بادیگارد ها اسلحه هاشون رو روی سر سانا و یونا میزارن و وقتی میخواستن شلیک کنن سانا و یونا به هم علامت میدن و قبل شلیک کردن بادیگارد ها اونارو نقش بر زمین میکنن.
وی و شوگا با دیدن این صحنه شوکه میشن و شوگا ابروهاش رو بالا میندازه و میگه پس به این راحتی ها تسلیم نمیشین مگه نه؟
سانا با داد و فریاد میگه: ما نمیدونیم شما کی هستین ولی اینو بدونین که اگه یه مو از سرمون کم بشه کل این عمارت رو روی سر شما دوتا خراب میکنیم.
وی یه پوزخند میزنه و میگه:که اینطور خانوم کوچولو.
وی از سر جاش بلند میشه و به سمت دخترا میره و چونه سانا رو میگیره و میگه:نظرتون چیه مهمونمون باشین؟ آخه ما مهمون پذیرای خوبی هستیم.
بعد با اشاره شوگا به بادیگارد ها، بادیگارد ها به زور سانا و یونا رو به یه اتاق میندازن و در رو قفل میکنن.وی:میگم شوگا نظرت چیه که یکم باهاشون خوشبگذرونیم؟
شوگا:مخت تاب برداشته وی! با این دخترا نمیشه صحبت کرد چه برسه خوشگذرونی!
1ساعت بعد
یونا و سانا کلی تلاش کرده بودن که از اون عمارت لعنتی خارج بشن ولی هیچ راهی نبود که مخفیانه از عمارت خارج بشن و به کل نا امید شده بودن؛که یهو در باز شد و 2 تا از بادیگارد اومدن تو و گفتن:بیاین برای ناهار اگه نیاین مجبورمیشیم به زور ببریمتون..........
ژانر :عاشقانه، مافیایی
🖤شخصیت های رمان🖤
شوگا:مافیای بزرگ و بی رحم که گذشته دارکی(سیاه) داشت.
وی:یه پسر جذاب که همکار مافیایی شوگا هست.
جنگکوک و جیمین :دوستای سانا و یونا
سانا:یه دختر رزمی کار که سینگله و جذابه.
یونا:رزمی کار هست و سینگله و خیلی دلبر هست.
جیهوپ:هکر خصوصی شوگا و وی هست.
آر ام و جین:مشاور شوگا و وی
🔴 نکات خیلی مهم🔴
1-دخمل های خوشگل اگه از رمانمون خوشتون نیومد لطفا گزارش ندین، خواهش میکنم.
2-دوستای گلم اگه از رمانمون خوشتون اومد حتما لایک کنید و کامنت یادتون نره.
سانا و یونا برای گردش به بیرون رفته بودن و وقتی صدای یه فریاد رو شنیدن دوییدن به سمت صدا ومیرسن به یه کوچه خلوت و قایم میشن و میبینن چندتا بادیگارد دارن یه نفر رو میکشن که گوشی سانا زنگ میزنه و بادیگارد ها اونارو میبینن و اونارو به زور به عمارت شوگا و وی میبرن و رو به شوگا میگن :قربان این دوتا دختر متوجه کشتن اون پسره توسط ما شدن. چیکار شون کنیم؟
شوگا بی مکث میگه :بکشینشون.
بادیگارد ها اسلحه هاشون رو روی سر سانا و یونا میزارن و وقتی میخواستن شلیک کنن سانا و یونا به هم علامت میدن و قبل شلیک کردن بادیگارد ها اونارو نقش بر زمین میکنن.
وی و شوگا با دیدن این صحنه شوکه میشن و شوگا ابروهاش رو بالا میندازه و میگه پس به این راحتی ها تسلیم نمیشین مگه نه؟
سانا با داد و فریاد میگه: ما نمیدونیم شما کی هستین ولی اینو بدونین که اگه یه مو از سرمون کم بشه کل این عمارت رو روی سر شما دوتا خراب میکنیم.
وی یه پوزخند میزنه و میگه:که اینطور خانوم کوچولو.
وی از سر جاش بلند میشه و به سمت دخترا میره و چونه سانا رو میگیره و میگه:نظرتون چیه مهمونمون باشین؟ آخه ما مهمون پذیرای خوبی هستیم.
بعد با اشاره شوگا به بادیگارد ها، بادیگارد ها به زور سانا و یونا رو به یه اتاق میندازن و در رو قفل میکنن.وی:میگم شوگا نظرت چیه که یکم باهاشون خوشبگذرونیم؟
شوگا:مخت تاب برداشته وی! با این دخترا نمیشه صحبت کرد چه برسه خوشگذرونی!
1ساعت بعد
یونا و سانا کلی تلاش کرده بودن که از اون عمارت لعنتی خارج بشن ولی هیچ راهی نبود که مخفیانه از عمارت خارج بشن و به کل نا امید شده بودن؛که یهو در باز شد و 2 تا از بادیگارد اومدن تو و گفتن:بیاین برای ناهار اگه نیاین مجبورمیشیم به زور ببریمتون..........
۲۷.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.