من از تو بدم میاد p:8
عاا تولدمه هااا ببینم چیکار میکنین با حمایتاتون. تولدم هم مبارک🥺😂
دکتر میاد داخل
دکتر: خانم کیم خوب از شوهرتون مراقبت نکنین
ا/ت : حتما
تهیونگ: کی مرخص میشم؟
دکتر: الان
..............
*میرن پس و شب قراره خانواده ا/ت و پدر و مادر تهیونگ هم برن که به تهیونگ سر بزنن*
پرشزمان به ساعت ۸ شب
ویو ا/ت :
همه کارا رو انجام دادن و آجوما غذا درست کرد رفتم بالا که حاضر شم
ا/ت: خوبی؟
تهیونگ: اوم گشنمه
ا/ت: ( خنده)
تهیونگ: چرا میخندی خب؟
ا/ت: هیچی کیوت گفتی
خدمتکار : خانوم مهمونا اومدن
ا/ت: الان میام
تهیونگ: ا/ت وایسا ، یکم رژ بزن که زخم لبت کمتر معلوم باشه
ا/ت: عاا باشه
ا/ت میره پایین
ا/ت : مامانم جون بابا جون ( بغلشون میکنه)
م و پ ا/ت: خوشحالیم که میبینیمت
ا/ت: عمو جان خوش آمدی همینطور شما خاله
جونگکوک: چطوری شیطون؟
ا/ت : خوبم
پ ا/ت : تهیونگ کو؟ حالش خوبه؟
ا/ت: الان میگم بیاد
پ ا/ت: نه ولش کن
ا/ت: نمیشه که همش بشینه باید برای اینکه زود خوب شه کاری کنه
ا/ت میره بالا
ا/ت: تهیونگ میتونی بیای پایین؟
تهیونگ: اره اره
ا/ت: مطمئنی؟
تهیونگ: اوم
ا/ت: بزار کمکت کنم
تهیونگ دست میکشه روی لب ا/ت
تهیونگ: عا ببخشید ا/ت خیلی بد زدم
ا/ت : ول کن این حرفارو اشکال نداره
تهیونگ: عا توام نباید داد میزدی
ا/ت: آه ته ته
تهیونگ: بریم
ا/ت: خیلی دوست دارم دیوونه
تهیونگ: من دیوونه م بزار خوب شم یه دیوونه ایی نشونت بدم ( خنده شیطانی)
ا/ت: نه نه غلت کردم
تهیونگ: بریم
پ تهیونگ: پسرم خوبی؟
تهیونگ: اره
بعد از یکی احوال پرسی
ا/ت: بیاین دیگه شام سرد شد
یونا: اومدیم
ا/ت : عا من الان میام
تهیونگ: کجا؟
ا/ت: قرصات هستن بالا
تهیونگ: عا برو
ویو ا/ت:
رفتم بالا که قرصای تهیونگ رو بیارم کنار تخت بود قرصا رو برداشتم دیدم برای گوشیش پیام اومد توی پیام نوشته بود:
^رئيس باید باند پارک لئو رو بگیریم اونا به شما ضربه زدن^
بیخیال پیام شدم گوشی تهیونگ رو برداشتم رفتم پایین
دکتر میاد داخل
دکتر: خانم کیم خوب از شوهرتون مراقبت نکنین
ا/ت : حتما
تهیونگ: کی مرخص میشم؟
دکتر: الان
..............
*میرن پس و شب قراره خانواده ا/ت و پدر و مادر تهیونگ هم برن که به تهیونگ سر بزنن*
پرشزمان به ساعت ۸ شب
ویو ا/ت :
همه کارا رو انجام دادن و آجوما غذا درست کرد رفتم بالا که حاضر شم
ا/ت: خوبی؟
تهیونگ: اوم گشنمه
ا/ت: ( خنده)
تهیونگ: چرا میخندی خب؟
ا/ت: هیچی کیوت گفتی
خدمتکار : خانوم مهمونا اومدن
ا/ت: الان میام
تهیونگ: ا/ت وایسا ، یکم رژ بزن که زخم لبت کمتر معلوم باشه
ا/ت: عاا باشه
ا/ت میره پایین
ا/ت : مامانم جون بابا جون ( بغلشون میکنه)
م و پ ا/ت: خوشحالیم که میبینیمت
ا/ت: عمو جان خوش آمدی همینطور شما خاله
جونگکوک: چطوری شیطون؟
ا/ت : خوبم
پ ا/ت : تهیونگ کو؟ حالش خوبه؟
ا/ت: الان میگم بیاد
پ ا/ت: نه ولش کن
ا/ت: نمیشه که همش بشینه باید برای اینکه زود خوب شه کاری کنه
ا/ت میره بالا
ا/ت: تهیونگ میتونی بیای پایین؟
تهیونگ: اره اره
ا/ت: مطمئنی؟
تهیونگ: اوم
ا/ت: بزار کمکت کنم
تهیونگ دست میکشه روی لب ا/ت
تهیونگ: عا ببخشید ا/ت خیلی بد زدم
ا/ت : ول کن این حرفارو اشکال نداره
تهیونگ: عا توام نباید داد میزدی
ا/ت: آه ته ته
تهیونگ: بریم
ا/ت: خیلی دوست دارم دیوونه
تهیونگ: من دیوونه م بزار خوب شم یه دیوونه ایی نشونت بدم ( خنده شیطانی)
ا/ت: نه نه غلت کردم
تهیونگ: بریم
پ تهیونگ: پسرم خوبی؟
تهیونگ: اره
بعد از یکی احوال پرسی
ا/ت: بیاین دیگه شام سرد شد
یونا: اومدیم
ا/ت : عا من الان میام
تهیونگ: کجا؟
ا/ت: قرصات هستن بالا
تهیونگ: عا برو
ویو ا/ت:
رفتم بالا که قرصای تهیونگ رو بیارم کنار تخت بود قرصا رو برداشتم دیدم برای گوشیش پیام اومد توی پیام نوشته بود:
^رئيس باید باند پارک لئو رو بگیریم اونا به شما ضربه زدن^
بیخیال پیام شدم گوشی تهیونگ رو برداشتم رفتم پایین
۳۵.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.