وقتی دزدیده میشی اما.. . فیک جونگکوک

پارت:39
جونگکوک منو با دستش کشید کنار و گفت
+تنهایی
×هوفف دنبالم بیا
اون دوتا باهم رفتن و فقط من موندم که منم با صدای می یونگ به خودم اومدم و رفتم پیش می یونگ
ویو کوک
+تو میدونستی من عاشقشم چرا اون کارو کردی
تهیونگ پوزخندی زد و گفت
×مگ چیکار کردم در حد کاری ک تو کردی هیچی نیست
+من چیکار کردم لعنتی هااا مگ من با تو چیکار کردم(با داد
×چیکار کردی؟تو با عشق من کسی ک میدونستی چقدر عاشقشم ریختی رو هم و الان داری ازم میپرسی چیکار کردم(با داد
+من همچین کاری نکردم چطور همچین فکری راجب من کردی
×چرا فکر نکنم وقتی با چشمای خودم دیدم
+اون ی اشتباه بود تو اشتباه فکر کردی من همچین کاری نکردم
×جالبه حتما اونی ک داشت میبوسیدش تو نبودی
+من کسی رو نبوسیدم اون این کارو کرد
×چطور توقع داری حرفاتو باور کنم
جونگکوک دست کرد توی جیبش و فلشی رو بیرون اورد
+تمام حقایقی ک میخای داخل اینه امیدوارم بتونی بعد از دیدنش خودتو بخاطر کاری ک باهام کردی ببخشی
فلش رو روی میز گذاشت
+من بیرونم
و رفت بیرون
ویو تهیونگ
فقط من مونده بود دستم رو بردم سمت فلش و برداشتمش لپ‌تاپم رو باز کردم و فیلم رو پلی کردم
تهیونگ به صفحه لپ تاپ خیره شده بود تمام مدت بخاطر کاری ک انجام نداده بود از کسی که دوسش داشت جداش کرده بود و خودش رو مقصر میدونست ولی حس من به ات بخاطر بازی و انتقام نبود اما نمیتونست اونارو بخاطر حسی که خودم دارم جدا کنم در هر صورت نمیشد زندگی اون بچه رو بخاطر خودم خراب کنم
ویو کوک
بعد از اینکه فلش رو ب تهیونگ دادم رفتم بیرون نمیدونم چرا اما میخاستم دوباره اون بچه رو ببینم
رفتم توی اتاقش دیدم ات بغلش کرده و پشتش به منه رفتم پشت سرش و از پشت بغلش کردم خواست برگرده سمتم
+برنگرد
-حالت خوبه
+اره من خوبم
بچه رو اروم گذاشت توی جاش و برگشت سمت من
-چی بهش گفتی
+چیزایی که باید بفهمید
با سرش حرفمو تایید کرد و توی فکر فرو رفت
به نقطه ای خیره شده بود دستاشو گرفتم توی دستام بهم نگاه کرد
+دلم برات تنگ شده بود
لبخندی زد و گفت منم
گرفتمش توی بغلم و با دستم موهاشو نوازش کردم
ویو ات
همونطور که توی بغل هم بودیم گفت
+اسم دخترت چ....
یک نفر تقه ای به در زد برگشتیم سمتش
×بیاین پایین حرف بزنیم توهم بیا ات
....ادامه دارد
شرط:کامنت حمایت(دفه قبل زیاد کامنت نزاشتینا اگ بازم نزارین پارت بعد رو نمیزارم👈🏼👉🏼🗿🚬
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس