شب تاریکpt-6
خواستم پاشم ولی کمرم رو از پشت گرفت بهش نگاه کردمو گفتم
+بیا بیا یکبار دیگه بزن راحت باش
_من اشتباه کر....(وسط حرفش پریدم)
+معلومه که کردی فکر کردی با این حرفت میبخشمت؟؟؟
ویو ته
اهه فکر کرده کیه که بایدازش معذرت خواهی کنم ایش مهم نیست همش بخاطر ماموریته
ولی مهمونی شب چی وای دیگه واقعا باید از دلش در بیارم
_منو ببخش دیگه تکرارش نمیکنم
+فقط بخاطر پدرم میبخشمت
_یه خواهشی ازت دارم
ویو یونا
هه خواهشم داره گاو نر پررو
ایش فقط بخاطر بابا
+هوم؟؟
شب یه مهمونی دعوتم و ماموریتم اینه که اونجا برم پس توهم باید بیای نه بعنوان پارک یونا بعنوان خانم کیم شیر فهمه؟؟؟(ادمین: تو جون بخواه)
تو ذهنش(وای پرروووووووو)
+اوهوم
∞سلام خانم کیم
+سلام چیشده؟؟
∞امیدوارم خوب باشین، مرخصین
+آهان باشه خیلی ممنون لطف کردید
∞خدانگهدار
+خداحافظ
_خب لباستو میگم اماده کنن, شب ساعت هشت اماده باش
+باشه
_خب بریم
از بیمارستان اومدیم بیرون که رسیدیم به ماشین وای خدا این مرتیکه درو برام باز کرد چه جنتلمن وای نه کیو دارم گول میزنم همش بخاطر باباس
ته ویو
منو یونا عقب نشستیم
یهو دیدم یونا سرش رو شونمه
خواستم بزنم بهش که فهمیدم خوابه
وای چه خوشگل شده موقعه ی خواب😳
کیو دارم گول میزنم فقط بخاطر ماموریته
پرش زمانی عمارت
_خب رسیدیم پاشو
+اوففف باشه(با خستگی)
ویو یونا
پاشدم دیدم سرم رو شونه ی مرتیکس وای لپام سرخ شد انقد خجالت کشیدم
_بریم تو؟؟؟
+بببریم(با خجالت)
ویو ته
وای وقتی لپاش قرمز میشه چه خوشگل میشه
اه من چم شده یه نگاه به ساعت مچیم انداختمو دیدم
_وای ساعت شیشه 2ساعت وقت داریم بدو لباسات رو تخته برو حموم بعدم حاضر شو
+اوففف خوابم میاد یه ساعت میخوام بخوابم بعد اماده میشم
_ففط دیر نشه
+باشه
رفت خوابید منم رفتم حموم
پرش زمانی ساعت هفت
اومدم بیرون دیدم ساعت هفته؟!!!
سریع کت شلوارمو حاضر کردم ادکلن زدم وای خیلی زود شد ساعت هفت و ربعه اشکال نداره رفتم دم اتاق یونا دیدم هنوز خوابه چه ناز خوابیده همون موقعه پاشد منم رفتم تو اتاقم
یونا ویو پاشدم دیدم ساعت هفت و بیست دیقس خب رفتم یه دوش 10مینی گرفتم لباسمو پوشیدمو
ادکلن زدم یه میکاپ کردم که ساعت هشت شد
در اتاقو زدن
+بله
_حاضری؟
+اره بریم
باهم رفتیم تو ماشین
تو راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
پرش زمانی جلوی در سالون مهمونی
آخر سر که رسیدیم بهم گفت
_اونجا ما واقعا زن و شوهریم
+چیییی؟؟؟
همون موقعه درو باز کردن که.....
ادامه دارد.....
لباسش تو مهمونی اسلاید دو
+بیا بیا یکبار دیگه بزن راحت باش
_من اشتباه کر....(وسط حرفش پریدم)
+معلومه که کردی فکر کردی با این حرفت میبخشمت؟؟؟
ویو ته
اهه فکر کرده کیه که بایدازش معذرت خواهی کنم ایش مهم نیست همش بخاطر ماموریته
ولی مهمونی شب چی وای دیگه واقعا باید از دلش در بیارم
_منو ببخش دیگه تکرارش نمیکنم
+فقط بخاطر پدرم میبخشمت
_یه خواهشی ازت دارم
ویو یونا
هه خواهشم داره گاو نر پررو
ایش فقط بخاطر بابا
+هوم؟؟
شب یه مهمونی دعوتم و ماموریتم اینه که اونجا برم پس توهم باید بیای نه بعنوان پارک یونا بعنوان خانم کیم شیر فهمه؟؟؟(ادمین: تو جون بخواه)
تو ذهنش(وای پرروووووووو)
+اوهوم
∞سلام خانم کیم
+سلام چیشده؟؟
∞امیدوارم خوب باشین، مرخصین
+آهان باشه خیلی ممنون لطف کردید
∞خدانگهدار
+خداحافظ
_خب لباستو میگم اماده کنن, شب ساعت هشت اماده باش
+باشه
_خب بریم
از بیمارستان اومدیم بیرون که رسیدیم به ماشین وای خدا این مرتیکه درو برام باز کرد چه جنتلمن وای نه کیو دارم گول میزنم همش بخاطر باباس
ته ویو
منو یونا عقب نشستیم
یهو دیدم یونا سرش رو شونمه
خواستم بزنم بهش که فهمیدم خوابه
وای چه خوشگل شده موقعه ی خواب😳
کیو دارم گول میزنم فقط بخاطر ماموریته
پرش زمانی عمارت
_خب رسیدیم پاشو
+اوففف باشه(با خستگی)
ویو یونا
پاشدم دیدم سرم رو شونه ی مرتیکس وای لپام سرخ شد انقد خجالت کشیدم
_بریم تو؟؟؟
+بببریم(با خجالت)
ویو ته
وای وقتی لپاش قرمز میشه چه خوشگل میشه
اه من چم شده یه نگاه به ساعت مچیم انداختمو دیدم
_وای ساعت شیشه 2ساعت وقت داریم بدو لباسات رو تخته برو حموم بعدم حاضر شو
+اوففف خوابم میاد یه ساعت میخوام بخوابم بعد اماده میشم
_ففط دیر نشه
+باشه
رفت خوابید منم رفتم حموم
پرش زمانی ساعت هفت
اومدم بیرون دیدم ساعت هفته؟!!!
سریع کت شلوارمو حاضر کردم ادکلن زدم وای خیلی زود شد ساعت هفت و ربعه اشکال نداره رفتم دم اتاق یونا دیدم هنوز خوابه چه ناز خوابیده همون موقعه پاشد منم رفتم تو اتاقم
یونا ویو پاشدم دیدم ساعت هفت و بیست دیقس خب رفتم یه دوش 10مینی گرفتم لباسمو پوشیدمو
ادکلن زدم یه میکاپ کردم که ساعت هشت شد
در اتاقو زدن
+بله
_حاضری؟
+اره بریم
باهم رفتیم تو ماشین
تو راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
پرش زمانی جلوی در سالون مهمونی
آخر سر که رسیدیم بهم گفت
_اونجا ما واقعا زن و شوهریم
+چیییی؟؟؟
همون موقعه درو باز کردن که.....
ادامه دارد.....
لباسش تو مهمونی اسلاید دو
۳.۵k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.