red room p1
صدای بلند تیر اندازی همه جارو فرا گرفت ولی در این حال صدای تی. ر تمومی نداشت یک مرد با لباسی سر تا پا خ. ونی از توی یک خرابه بیرون امد صورت خیلی خاصی همراه با خنده، سوار ماشینش شد که هم رو پلاکش رو با گل پوشونده بودو هم شیشه ها به شدت دودی بودن پلیس ها محاصره اش کردن همون لحظه کل ماشینارو پیچوند و از بین ماشین ها با سرعت بالایی امد بیرون پلیس ها دنبالش بودن بعد تعقیب و گریز خیلی زیاد پلیس گمش کردن و اون وارد عمارت شد
خب یکم زیادی جلو رفتیم بیاین بریم سراغ داستان اصلی
لونا ایتالیایی بود که عاشق کره بود دختری که در روز تولدش ماه کامل بود درواقع super moon بود به دنیا امد داخل سال 2000/2/2 به دنیا امد و الان بیست و چهار سالشه داخل بچه گیش وقتی پنج سالش بود داداش دار میشه اسم داداش ( اسم داداشش: ماتیا) و بعدش پدر و مادرش طلاق میگیرن و اون با پدرش زندگی میکرد و داداش میره پیش مامانش چون هنوز نوزاد بود وقتی ده سالش میشه مامانش میاد بچه رو میزاره پیش اینا و میره و هیچ وقت پیداش نمیشه نوزده سالش شد مهاجرت کرد کره و پدرش هم ایتالیا موند ا/ت عاشق شغل کاراگاهی و پلیسی بود ولی تو ایتالیا نتونست پلیس بشه بخاطر خانوادش و الان فرستش پیش امده بود ولی اول باید همه کار هاش درست میشد و بعدش میرفت سراغ این موضوع توی چهار سال داخل یک شرکت کار میکرد که همه دوستاش خانم پلیس صداش میکردن چون ارزوش پلیس شدن بود ولی توی ایتالیا نتونست پلیس بشه و همه پرونده هارو حفظ بود و حتی به پلیس ها کمک میکرد قیافه شو رو بگیم چشمای درشت و موهای مشکی رو به سرمه ای پر رنگ داشت صورت سفید داشت قدش174 بود چشماش مشکی بود و ورزشکار بود اخلاقش سرد بی توجه از بیرون ولی نگران و ترسو از درون مهربونیشو کسایی دیدن که واقعا نیاز داشتن و خیلی حاضر جواب و خیلی اجتماعی و بعد چهارسال به کره مهاجرت کرد بدون داداشش
کوک
پدرش یک شرکت معروف داخل کره داره وارث اصلی خانواده اشه ولی از بیرون بچه خیلی خوبی به نظر میاد ولی درواقع رئیس ما. فیا بزرگ کره اس، بزرگ ترینشون توی بهترین بودنه باعث اینه فقط25 ساله متولد 1999/9/9 خیلی روز تولدش رنده
مورد توجه همه است داداش و خواهر هم نداره مامانش وقتی بچه بود م. ر. ده بود و باباش هر شب با یک دخ. تر میامد خونه توی سن 16 سالگی ما. فیا شد و الان رئیس شونه، سرد خشن لبخندشو کسی ندیده
وـــــــــــــــ
خب یکم زیادی جلو رفتیم بیاین بریم سراغ داستان اصلی
لونا ایتالیایی بود که عاشق کره بود دختری که در روز تولدش ماه کامل بود درواقع super moon بود به دنیا امد داخل سال 2000/2/2 به دنیا امد و الان بیست و چهار سالشه داخل بچه گیش وقتی پنج سالش بود داداش دار میشه اسم داداش ( اسم داداشش: ماتیا) و بعدش پدر و مادرش طلاق میگیرن و اون با پدرش زندگی میکرد و داداش میره پیش مامانش چون هنوز نوزاد بود وقتی ده سالش میشه مامانش میاد بچه رو میزاره پیش اینا و میره و هیچ وقت پیداش نمیشه نوزده سالش شد مهاجرت کرد کره و پدرش هم ایتالیا موند ا/ت عاشق شغل کاراگاهی و پلیسی بود ولی تو ایتالیا نتونست پلیس بشه بخاطر خانوادش و الان فرستش پیش امده بود ولی اول باید همه کار هاش درست میشد و بعدش میرفت سراغ این موضوع توی چهار سال داخل یک شرکت کار میکرد که همه دوستاش خانم پلیس صداش میکردن چون ارزوش پلیس شدن بود ولی توی ایتالیا نتونست پلیس بشه و همه پرونده هارو حفظ بود و حتی به پلیس ها کمک میکرد قیافه شو رو بگیم چشمای درشت و موهای مشکی رو به سرمه ای پر رنگ داشت صورت سفید داشت قدش174 بود چشماش مشکی بود و ورزشکار بود اخلاقش سرد بی توجه از بیرون ولی نگران و ترسو از درون مهربونیشو کسایی دیدن که واقعا نیاز داشتن و خیلی حاضر جواب و خیلی اجتماعی و بعد چهارسال به کره مهاجرت کرد بدون داداشش
کوک
پدرش یک شرکت معروف داخل کره داره وارث اصلی خانواده اشه ولی از بیرون بچه خیلی خوبی به نظر میاد ولی درواقع رئیس ما. فیا بزرگ کره اس، بزرگ ترینشون توی بهترین بودنه باعث اینه فقط25 ساله متولد 1999/9/9 خیلی روز تولدش رنده
مورد توجه همه است داداش و خواهر هم نداره مامانش وقتی بچه بود م. ر. ده بود و باباش هر شب با یک دخ. تر میامد خونه توی سن 16 سالگی ما. فیا شد و الان رئیس شونه، سرد خشن لبخندشو کسی ندیده
وـــــــــــــــ
۴۵۹
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.