بوی سیگارٍ شدیدی آمد...
بوی سیگارٍ شدیدی آمد...
با خودم میگویم، نڪند باز پدر غمگین است
نڪند باز دلش...
پلہ هارا دو بہ یڪ طی ڪردم تا رسیدم بر بام!
پدرم را دیدم،
زیر آوار غرورش مدفون
زیر لب زمزمہ داشت
ڪه خدا عدل ڪجاست؟
ڪه چرا مزه ی فقر، وسط سفره ی ماست.!!!
و چراها و چرا های دگر..
دل من هم لرزید مثل زانو ی پدر
دیدن این صحنه چنان دشوار بود
ڪه مرا شاعر ڪرد...
#شاملو
با خودم میگویم، نڪند باز پدر غمگین است
نڪند باز دلش...
پلہ هارا دو بہ یڪ طی ڪردم تا رسیدم بر بام!
پدرم را دیدم،
زیر آوار غرورش مدفون
زیر لب زمزمہ داشت
ڪه خدا عدل ڪجاست؟
ڪه چرا مزه ی فقر، وسط سفره ی ماست.!!!
و چراها و چرا های دگر..
دل من هم لرزید مثل زانو ی پدر
دیدن این صحنه چنان دشوار بود
ڪه مرا شاعر ڪرد...
#شاملو
۸۹۲
۰۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.