رمان عشق ممنوعه پارت ۲۳
یکی دره اتاق و زد
ارسلان رفت درو باز کرد نیکا بود
ارس. بله چه کارداری
نیکا. بکودیانابیاد
ارس. وایساـــ دیانا دیانا
دیا. بله
ارس. بیا نیکا کارت داره
دیا. باشه
رفتم دم در سلام کردیم و
دیا. جانم
نیکا. دیانا میای متینو ارسلانو باهم آشتی بدیم
دیا. ام نمیدونم والا
نیکا. حالا تو با ارسلان حرف بزن
دیا. باشه
رفتم با ارسلان حرف زدم گف نه من با اون آشتی نمیکنم(با اعصبانیت)
دیا. باشه عزیزم هر جور دوس داری
ارس. مرسی
دیا. خواهش
نیکا زنگ زد بهم
نیکا.دیانا چیشد چیگفت
دیا.گفت نن
دیا.توچی
نیکا.نه بابا هم از هم دیوونه تر
دیا.هرهر حتما به رل خودت بودی
نیکا.او خانوم غیرتی
چند روز بعد...........
بیدار شدم دیدیم ارس تو اتاق نیست
پاشدم دمپایی هامو بپوشم یهو
یکی از پشت پرید بغلم صورتمو بوس کرد
ترسیدم برگشتم دیدیم ارسلانه
ارسلان یه گل دستش بود
ارس.تقدیم به تو دلبر که خیلی ساده دلو بردی
دیا. مرسی (با ذوق)حالا چیشده زده به سرت
ارس.از وقتی تورو دیدم آره زده به سرم
دیا.اووووو
ارس.بیا برا عشقو حال آهنگ بزارم برقصم برات
خیلی باحال رقصید
من از خنده غش کردم یه دفه نیکادرو باز کرد گفت او متین بیا اینارو نیگا متین اومد
متین.اووووف آقاارسلان
دیا.به تو ربطی داره
ارس.همینوبگو
ارسلان اومد بره دعوا جلوشو گرفتم
بعد متین اومد سمت ما من هولش دادم عقب
نیکا.وا دیانا چرا هولش میدی
دیا.وقتی رلش جلوشونمیگیره من باید بگیرم
نیکا.تومگه جلو ارسلانو گرفتی
دیا.ندیدی گرفتم
همینجوری داشتیم جروبحث میکردیم
که.........
برید توخماری
تاپارت بعد
ارسلان رفت درو باز کرد نیکا بود
ارس. بله چه کارداری
نیکا. بکودیانابیاد
ارس. وایساـــ دیانا دیانا
دیا. بله
ارس. بیا نیکا کارت داره
دیا. باشه
رفتم دم در سلام کردیم و
دیا. جانم
نیکا. دیانا میای متینو ارسلانو باهم آشتی بدیم
دیا. ام نمیدونم والا
نیکا. حالا تو با ارسلان حرف بزن
دیا. باشه
رفتم با ارسلان حرف زدم گف نه من با اون آشتی نمیکنم(با اعصبانیت)
دیا. باشه عزیزم هر جور دوس داری
ارس. مرسی
دیا. خواهش
نیکا زنگ زد بهم
نیکا.دیانا چیشد چیگفت
دیا.گفت نن
دیا.توچی
نیکا.نه بابا هم از هم دیوونه تر
دیا.هرهر حتما به رل خودت بودی
نیکا.او خانوم غیرتی
چند روز بعد...........
بیدار شدم دیدیم ارس تو اتاق نیست
پاشدم دمپایی هامو بپوشم یهو
یکی از پشت پرید بغلم صورتمو بوس کرد
ترسیدم برگشتم دیدیم ارسلانه
ارسلان یه گل دستش بود
ارس.تقدیم به تو دلبر که خیلی ساده دلو بردی
دیا. مرسی (با ذوق)حالا چیشده زده به سرت
ارس.از وقتی تورو دیدم آره زده به سرم
دیا.اووووو
ارس.بیا برا عشقو حال آهنگ بزارم برقصم برات
خیلی باحال رقصید
من از خنده غش کردم یه دفه نیکادرو باز کرد گفت او متین بیا اینارو نیگا متین اومد
متین.اووووف آقاارسلان
دیا.به تو ربطی داره
ارس.همینوبگو
ارسلان اومد بره دعوا جلوشو گرفتم
بعد متین اومد سمت ما من هولش دادم عقب
نیکا.وا دیانا چرا هولش میدی
دیا.وقتی رلش جلوشونمیگیره من باید بگیرم
نیکا.تومگه جلو ارسلانو گرفتی
دیا.ندیدی گرفتم
همینجوری داشتیم جروبحث میکردیم
که.........
برید توخماری
تاپارت بعد
۳۱.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.