پارت 4
شوگا هم پشت سرش آمد باهم کوچه ها و خیابان ها رو میگشتن تا شاید اثری از ا/ت باشه ولی هیچ جایی نبودن
ا/ت ویو
توی اون اتاق خیلی سرد بود خودم سردم میشد ولی بیشتر نگران یونجی بودم کتم رو درآوردم و دورش پیچیدم چند لحظه بعد یه مردی اومد داخل سعی میکرد یونجی رو ببره ولی من نمیذاشتم هی جیغ و داد میکردم اون مرده هوان بود اومد نزدیک و گفت چیشده
قربان نمیزاره دختره رو ببریم
ببین بچه بزار دخترت رو ببرند وگرنه به خودت آسیب میرسونیم
خواهش میکنم التماستون میکنم کاری با دخترم نداشته باشید هر چی شما من انجام میدم
اووو چه مادری باشه اونو ببرید رفتیم یه اتاق سیاهی همه جا پر از وسایل شکنجه بود یه دوربین هم دست مرده بود گفت همه برید بیرون همه رفتن و فقط خودش و دوتا مرد غول پیکر موندن دستام رو با زنجیر بستن و یونجی رو گذاشت بغلش
ول کن گفتم دخترم رو ول کن
اووو خانم کوچولو نگران دخترت نباش چون خودت بدتر از اینا رو قرار ببینی شروع کردن به ظربه زدن به کمرت داشتن فیلم میگرفتن تا جای ممکن سعی میکردی صدات در نیاد که با آخرین ظربه جیییییییغ کشیدی احساس می کردی دارن پشتت رو چاقو میکشیدن آخرش دستات رو باز کردند روی زمین افتادی که لگدی به پهلوت زدن که پرت شدی اونور دادی محکم کشیدی دخترت داشت گریه میکرد و این قلبت رو به درد میاورد
هوان جانگ هوسوک میبینی اینا رو نگران نباش بدترش هم میبینی اگه این ویدئو رو میبینی حتی سعی نکن به پلیس زنگ بزنی چون ده تا آدم هام از هر طرف زیر نظرت دارند منتظرم باش
ا/ت ویو
توی اون اتاق خیلی سرد بود خودم سردم میشد ولی بیشتر نگران یونجی بودم کتم رو درآوردم و دورش پیچیدم چند لحظه بعد یه مردی اومد داخل سعی میکرد یونجی رو ببره ولی من نمیذاشتم هی جیغ و داد میکردم اون مرده هوان بود اومد نزدیک و گفت چیشده
قربان نمیزاره دختره رو ببریم
ببین بچه بزار دخترت رو ببرند وگرنه به خودت آسیب میرسونیم
خواهش میکنم التماستون میکنم کاری با دخترم نداشته باشید هر چی شما من انجام میدم
اووو چه مادری باشه اونو ببرید رفتیم یه اتاق سیاهی همه جا پر از وسایل شکنجه بود یه دوربین هم دست مرده بود گفت همه برید بیرون همه رفتن و فقط خودش و دوتا مرد غول پیکر موندن دستام رو با زنجیر بستن و یونجی رو گذاشت بغلش
ول کن گفتم دخترم رو ول کن
اووو خانم کوچولو نگران دخترت نباش چون خودت بدتر از اینا رو قرار ببینی شروع کردن به ظربه زدن به کمرت داشتن فیلم میگرفتن تا جای ممکن سعی میکردی صدات در نیاد که با آخرین ظربه جیییییییغ کشیدی احساس می کردی دارن پشتت رو چاقو میکشیدن آخرش دستات رو باز کردند روی زمین افتادی که لگدی به پهلوت زدن که پرت شدی اونور دادی محکم کشیدی دخترت داشت گریه میکرد و این قلبت رو به درد میاورد
هوان جانگ هوسوک میبینی اینا رو نگران نباش بدترش هم میبینی اگه این ویدئو رو میبینی حتی سعی نکن به پلیس زنگ بزنی چون ده تا آدم هام از هر طرف زیر نظرت دارند منتظرم باش
۳۰.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.