خانواده جن زاده - ۲
*ویو هان
من رو به کوچه ای هدایت کرد.. خونه هوایی با رنگ صورت و آبی کمرنگ و قهوه ای..شبیه کارتون بود.
به سمت ویلایی رفت و درش رو باز کرد: بیا تو
دری که به پله میخورد..شبیه زیرزمین های مخفی!
از پله ها پایین رفتم و به اطراف چشم دوختم انگار پشت صحنه تئاتر بود. دختری به طرفم اومد: تو دوست پس.ر لوسیی؟
گونه هایم گل انداخت و دست پاچه شدم: چی؟...نه نه ... ما ..چیزه...ما فقط دوستیم
دختر میخندد: خب...شما دوتا فقط دوست عادی هستید یا چیز دیگه ای بینتون قرار داره؟
- وا آویتا؟ مهمون رو اذیت نکن بزار خوش باشه.
پسری به طرفم اومد : ″ خیلی نازی ، من رائونم.″
-هان
-اسمت هم مثل خودت نازه
-رائون! یه لاس زن داریم شد دوتا؟
رائون میخندد: ببخشید لو30
لوسی سعی کرد اعصبانی نشود و دمپایی رو به سمت رائون پرتاب نکند: به من نگو لو۳۰ راooن
من رو به کوچه ای هدایت کرد.. خونه هوایی با رنگ صورت و آبی کمرنگ و قهوه ای..شبیه کارتون بود.
به سمت ویلایی رفت و درش رو باز کرد: بیا تو
دری که به پله میخورد..شبیه زیرزمین های مخفی!
از پله ها پایین رفتم و به اطراف چشم دوختم انگار پشت صحنه تئاتر بود. دختری به طرفم اومد: تو دوست پس.ر لوسیی؟
گونه هایم گل انداخت و دست پاچه شدم: چی؟...نه نه ... ما ..چیزه...ما فقط دوستیم
دختر میخندد: خب...شما دوتا فقط دوست عادی هستید یا چیز دیگه ای بینتون قرار داره؟
- وا آویتا؟ مهمون رو اذیت نکن بزار خوش باشه.
پسری به طرفم اومد : ″ خیلی نازی ، من رائونم.″
-هان
-اسمت هم مثل خودت نازه
-رائون! یه لاس زن داریم شد دوتا؟
رائون میخندد: ببخشید لو30
لوسی سعی کرد اعصبانی نشود و دمپایی رو به سمت رائون پرتاب نکند: به من نگو لو۳۰ راooن
۱.۳k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.