part 17
part 17
ا/ت: ااا بسه دیگه(هولش داد)
ته: چیکار میکنی؟
ا/ت: بیشور پس فردا حامله میشم اینقد همو بوس نکنیم راستی تو اینقد منحرفی که تو خوابمم کِکه کاری میکنی
ته: خب حامله شی و اینکه منحرف بودن چشه؟
ا/ت: ببین من اگه حامله شم تو و بچه ای که تو شکممه رو با خاک یکسان میکنم
ته: دلت میاد؟
ا/ت: هه معلومه من خودم یبار یه سوسکو کشتم
ته: خخخخ
ا/ت: مرز حالا نمیری خونت؟
ته: نع من امروزم پیشتم بیب
ا/ت: واییییی شت برو گمشو حوصلتو ندارم و اینکه اینقد نگام نکن(رف رو تخت رو خودش پتو کشید)
ته: خب پس من میرم بیرون
ا/ت: بیشور الان لختی چجوری میخوای بری بیرون؟
ته: جیمین اینجاس؟
ا/ت: نع رفته با یونا جونش خونه یونا
ته: خب پس همینجا لباسمو عوض میکنم
ا/ت: واییی از لباسا جیمین نپوشیا
ته: نخیرم میپوشم
ا/ت: باشه بزار من لباسمو عوض کنم بیام بهت بدم
ته: حیح باش
ا/ت: نمیخوای روتو اونور کنی؟
ته: چرا میکنم(روشو اونور کرد)
(۲ دیقه بعد)
ا/ت: خب من رفتم بیارم
ته: باشه بیب
(۳ دیقه بعد)
ا/ت: بیا ته
ته: وایی میس
ا/ت: من میرم صبحانه رو درست کنم
ته: باش
ویو ا/ت
رفتم سریع صبحانه رو درست کردم بعدش رفتم مسواک زدم سریع اومدم دیدم ته سره میزه
ا/ت: خب نوش جان
ته: میس
(بعد از خوردن)
رفتم ظرفارو بشور که یهو ته از پشت بغلم کرد
ته: خب خب.....چرا لباستو خیس کردییی؟؟؟؟؟؟
ا/ت: من همیشه اینطوریم(دقیقا مث من😂)
ته: برو لباستو عوض کن سرما میخوری منم ظرفارو میشورم
ا/ت: مرس
رفتم لباسمو عوض کردم ظرفا شسته شده بود و ته نشسته بود داشت با گوشیش بازی میکرد
ا/ت: چه بازیه؟
ته: ااا اینو میگی خب این اسم بازیش بچس
ا/ت: ماجرا؟
ته: خب تو بازی شوهره و زنش باهم لالالالا میکنن و ۹ ماه بعد بچه به دنیا میاد منم میخوام این اتفاق بیوفته
ا/ت: خاک تو سرت هیچوقت این اتفاق نمیوفته
ته: نترس میوفته
ا/ت: خب دیگه بسه من میرم بخوابم
ته: الان صبحه ها
ا/ت: وا خب درست نخوابیدم...
ته: چرا؟
ا/ت: از بس زیر چشمی نگا میکردم چیکار میکنی میخواستم جرت بدم(خب پس نخوابیده😂)
ته: منم میام
ا/ت: خب تو برو من غذا درست میکنم
ته: نع من خودم میگیرم بیا بریم
ا/ت: نخیر تو فکرای شومی تو سرته
ته: نترس
رفتیم خوابیدیم
برای پارت بعد
۱۰ لایک❤️
#گوئن
ا/ت: ااا بسه دیگه(هولش داد)
ته: چیکار میکنی؟
ا/ت: بیشور پس فردا حامله میشم اینقد همو بوس نکنیم راستی تو اینقد منحرفی که تو خوابمم کِکه کاری میکنی
ته: خب حامله شی و اینکه منحرف بودن چشه؟
ا/ت: ببین من اگه حامله شم تو و بچه ای که تو شکممه رو با خاک یکسان میکنم
ته: دلت میاد؟
ا/ت: هه معلومه من خودم یبار یه سوسکو کشتم
ته: خخخخ
ا/ت: مرز حالا نمیری خونت؟
ته: نع من امروزم پیشتم بیب
ا/ت: واییییی شت برو گمشو حوصلتو ندارم و اینکه اینقد نگام نکن(رف رو تخت رو خودش پتو کشید)
ته: خب پس من میرم بیرون
ا/ت: بیشور الان لختی چجوری میخوای بری بیرون؟
ته: جیمین اینجاس؟
ا/ت: نع رفته با یونا جونش خونه یونا
ته: خب پس همینجا لباسمو عوض میکنم
ا/ت: واییی از لباسا جیمین نپوشیا
ته: نخیرم میپوشم
ا/ت: باشه بزار من لباسمو عوض کنم بیام بهت بدم
ته: حیح باش
ا/ت: نمیخوای روتو اونور کنی؟
ته: چرا میکنم(روشو اونور کرد)
(۲ دیقه بعد)
ا/ت: خب من رفتم بیارم
ته: باشه بیب
(۳ دیقه بعد)
ا/ت: بیا ته
ته: وایی میس
ا/ت: من میرم صبحانه رو درست کنم
ته: باش
ویو ا/ت
رفتم سریع صبحانه رو درست کردم بعدش رفتم مسواک زدم سریع اومدم دیدم ته سره میزه
ا/ت: خب نوش جان
ته: میس
(بعد از خوردن)
رفتم ظرفارو بشور که یهو ته از پشت بغلم کرد
ته: خب خب.....چرا لباستو خیس کردییی؟؟؟؟؟؟
ا/ت: من همیشه اینطوریم(دقیقا مث من😂)
ته: برو لباستو عوض کن سرما میخوری منم ظرفارو میشورم
ا/ت: مرس
رفتم لباسمو عوض کردم ظرفا شسته شده بود و ته نشسته بود داشت با گوشیش بازی میکرد
ا/ت: چه بازیه؟
ته: ااا اینو میگی خب این اسم بازیش بچس
ا/ت: ماجرا؟
ته: خب تو بازی شوهره و زنش باهم لالالالا میکنن و ۹ ماه بعد بچه به دنیا میاد منم میخوام این اتفاق بیوفته
ا/ت: خاک تو سرت هیچوقت این اتفاق نمیوفته
ته: نترس میوفته
ا/ت: خب دیگه بسه من میرم بخوابم
ته: الان صبحه ها
ا/ت: وا خب درست نخوابیدم...
ته: چرا؟
ا/ت: از بس زیر چشمی نگا میکردم چیکار میکنی میخواستم جرت بدم(خب پس نخوابیده😂)
ته: منم میام
ا/ت: خب تو برو من غذا درست میکنم
ته: نع من خودم میگیرم بیا بریم
ا/ت: نخیر تو فکرای شومی تو سرته
ته: نترس
رفتیم خوابیدیم
برای پارت بعد
۱۰ لایک❤️
#گوئن
۳۸.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.