진정한 사랑❤🔥
진정한 사랑❤🔥
2장💫فصل ۲
P~۱۰
فلش بک به.......هیچی
نمیدونم به چی فلش بک بزنم💅🏾💆🏾♀
هم اکنون در حال فش دادن به ادمین عزیز
🙂( ಠ ͜ʖಠ)🙃
_._._._._._._._._._._._
دوماه یه هفته بعد :
*و با هزاران حرفی که میزنن حالا جینا بیچاره به هوش اومده و الان رو تخت بیمارستام هنو نشسته و جویی و کوک رو مبل اتاقش نشستن و جیمین صندلی بغلش *
جینا:جویی چند ماه دیگه بچتون به دنیا میاد
جویی:۲ماه دیگه
جیمین:منم میخوام
جینا:حدقل الان ولم کن مریضم
جیمین:خب خانم پارک جینا نمیخوای بگی چرا اونجا رفتی و ...* جدی عصبی*
خب بعد اتفاق لیا یه کی بهم زنگ زد
فلش بک:
جینا:
رو تخت نشسته بودم و سرم تو گوشی بود که یکی بهم زنگ زد
مکالمشون:
-الو کیه؟
؟سلام بر خانم پارک جینا
-شما!؟
؟من من...................هستم
-چته
؟تند پیش نرو فقط یه چیزی ازت میخوام وگرنه عشقت رو شکنجه میدم و ویدیو شو میگیرم برات میفرستم و میکشمش تا عذاب بکشی
-چی میخوای
؟ام من پول
-پول!؟هه همین چقدر
؟۱۰٫۵۰۰٫...٫...
-چی
؟همین دیگه تصمیمت رو بگیر تا ۳روز وقت داری فعلا خدافظ(یاد چی افتادید٬فعلا خداحفظ٬😂)
-ایش عوضی
پایان مکالمه:
بریم به همون شب تصادف جینا:
جینا:هوف ببخشید جیمین من اینکار دارم بخاطر تو انجام میدم همین*لبشو بوسید که جیمین لبخند زد و جینا هم یه لبخندی زد ولی وحو شد بلند شد لباساشو عوض کرد و پولارو برداشت و سویچ ماشین رو و ماشین رو برداشت تقریبن به ادرس رسیده بود که یه نوری از بغل دید که اون ماشین با سرعت بهش خورد و هردو افتادن تو پرتگاه (هیف اون همه پول یه میلیارد و پانصد میلیون دلار خدایاااااا)*
پایان فلش بک:
جینا:همین بعد از اون فقط یادمه که اینجا بهوش اومدم
جویی ادامش با ما
فلش بک:
کوک:جویی بیا بریم
جویی:کجا این موقه شب ساعت۱۲:۰۰
کوک:یه سورپرایز برات اماده کردم
جویی:اومدم
کوک:مواظب باش*بعدش سوار ماشین شدن و حرکت کردن *
جویی:کی میرسیم
کوک:صبرکن دیگه
جویی:اینجا پرتگاه داره و کوهه لطفا اسپویل کن
کوک:باشه اومدیم اینجا اینجارو تضعین کردم و میخوام باهم در سکوت و در طبیعت کوهی باشیم
جویی:خیلی خوبه من عاشق اینجور جاها و جیزام
کوک:*لبخند *
جویی:صبر کن اون ما...ماشین جینا نیس
کوک:چرا خودشه*همینجوری داشتن نزدیک ماشین میشدن که یهو یه ماشینی از بغل به جینا زد و تو پرتگاه پرت شد*
کوک:😳😵😟
جینا:جیغ
جویی:نهههههههههههه*گریه*
کوک:الو جیو به جیمین بگو بیاد..........زود که جینا یه ماشینی بهش زد افتاد تو پرتگاه *قط کرد و به پلیس و امبولانس که اومدن و...... *
پایان فلش بک:
جیمین:اون عوضی رو من میکشم
جینا:جیمین الان نه
جیمین:الان نه ولی یه مدت بعد مرده اون میخواست بکشتت*عصبی*
کوک:............
جا نداره تا ادامه بنویسم🙂
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk
2장💫فصل ۲
P~۱۰
فلش بک به.......هیچی
نمیدونم به چی فلش بک بزنم💅🏾💆🏾♀
هم اکنون در حال فش دادن به ادمین عزیز
🙂( ಠ ͜ʖಠ)🙃
_._._._._._._._._._._._
دوماه یه هفته بعد :
*و با هزاران حرفی که میزنن حالا جینا بیچاره به هوش اومده و الان رو تخت بیمارستام هنو نشسته و جویی و کوک رو مبل اتاقش نشستن و جیمین صندلی بغلش *
جینا:جویی چند ماه دیگه بچتون به دنیا میاد
جویی:۲ماه دیگه
جیمین:منم میخوام
جینا:حدقل الان ولم کن مریضم
جیمین:خب خانم پارک جینا نمیخوای بگی چرا اونجا رفتی و ...* جدی عصبی*
خب بعد اتفاق لیا یه کی بهم زنگ زد
فلش بک:
جینا:
رو تخت نشسته بودم و سرم تو گوشی بود که یکی بهم زنگ زد
مکالمشون:
-الو کیه؟
؟سلام بر خانم پارک جینا
-شما!؟
؟من من...................هستم
-چته
؟تند پیش نرو فقط یه چیزی ازت میخوام وگرنه عشقت رو شکنجه میدم و ویدیو شو میگیرم برات میفرستم و میکشمش تا عذاب بکشی
-چی میخوای
؟ام من پول
-پول!؟هه همین چقدر
؟۱۰٫۵۰۰٫...٫...
-چی
؟همین دیگه تصمیمت رو بگیر تا ۳روز وقت داری فعلا خدافظ(یاد چی افتادید٬فعلا خداحفظ٬😂)
-ایش عوضی
پایان مکالمه:
بریم به همون شب تصادف جینا:
جینا:هوف ببخشید جیمین من اینکار دارم بخاطر تو انجام میدم همین*لبشو بوسید که جیمین لبخند زد و جینا هم یه لبخندی زد ولی وحو شد بلند شد لباساشو عوض کرد و پولارو برداشت و سویچ ماشین رو و ماشین رو برداشت تقریبن به ادرس رسیده بود که یه نوری از بغل دید که اون ماشین با سرعت بهش خورد و هردو افتادن تو پرتگاه (هیف اون همه پول یه میلیارد و پانصد میلیون دلار خدایاااااا)*
پایان فلش بک:
جینا:همین بعد از اون فقط یادمه که اینجا بهوش اومدم
جویی ادامش با ما
فلش بک:
کوک:جویی بیا بریم
جویی:کجا این موقه شب ساعت۱۲:۰۰
کوک:یه سورپرایز برات اماده کردم
جویی:اومدم
کوک:مواظب باش*بعدش سوار ماشین شدن و حرکت کردن *
جویی:کی میرسیم
کوک:صبرکن دیگه
جویی:اینجا پرتگاه داره و کوهه لطفا اسپویل کن
کوک:باشه اومدیم اینجا اینجارو تضعین کردم و میخوام باهم در سکوت و در طبیعت کوهی باشیم
جویی:خیلی خوبه من عاشق اینجور جاها و جیزام
کوک:*لبخند *
جویی:صبر کن اون ما...ماشین جینا نیس
کوک:چرا خودشه*همینجوری داشتن نزدیک ماشین میشدن که یهو یه ماشینی از بغل به جینا زد و تو پرتگاه پرت شد*
کوک:😳😵😟
جینا:جیغ
جویی:نهههههههههههه*گریه*
کوک:الو جیو به جیمین بگو بیاد..........زود که جینا یه ماشینی بهش زد افتاد تو پرتگاه *قط کرد و به پلیس و امبولانس که اومدن و...... *
پایان فلش بک:
جیمین:اون عوضی رو من میکشم
جینا:جیمین الان نه
جیمین:الان نه ولی یه مدت بعد مرده اون میخواست بکشتت*عصبی*
کوک:............
جا نداره تا ادامه بنویسم🙂
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk
۴.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.