های من ات هستم 11 سالمه من پدر و مادرم رو از دست دادم و ب
های من ات هستم 11 سالمه من پدر و مادرم رو از دست دادم و با پسر عموم زندگی میکنم اون خیلی با من مهربونه
ویو کوک اعصابم خیلی خورد بود رفتم بار کلی ویسکی و مشروب و اینجور چیزا خوردم شب ساعت 3 رسیدم خونه دیدم ات رو مبل خوابش برده بغلش کردم انداختمش رو تخت که بیدار شد لباساشو تو تنش جر دادم و غریدم..
کوک:جز ناله چیز دیگه ای بشنوم بیشتر جر میخوری
ات:چ.چی میگی
کوک: خفه
راوی:کوک لباس های خودشو هم درآورد و بلافاصله دیکش رو وارد ات کرد که ات جیغ بلندی کشید کوک هم همینطور که تلمبه میزد مارک های دردناکی رو هم روی گردن ات میگذاشت که ات بلند تر جیغ میکشید اما بعد از چند مین ات ناله هایی از سر لذت میکرد و بعد از 5 مین جفتشون ارضا شدن و اون موقع کوک تازه فهمیده بود چیکار کرده البه از قبل کوک رو ات کراش بوده و اره دیگه
کوک:ات ببین من دوست دارم مهمم نیس چند سالته چون سن فقط یه عدده قبول میکنی صاحب قلبم بشی
ات:ارع🥹
پایان
ویو کوک اعصابم خیلی خورد بود رفتم بار کلی ویسکی و مشروب و اینجور چیزا خوردم شب ساعت 3 رسیدم خونه دیدم ات رو مبل خوابش برده بغلش کردم انداختمش رو تخت که بیدار شد لباساشو تو تنش جر دادم و غریدم..
کوک:جز ناله چیز دیگه ای بشنوم بیشتر جر میخوری
ات:چ.چی میگی
کوک: خفه
راوی:کوک لباس های خودشو هم درآورد و بلافاصله دیکش رو وارد ات کرد که ات جیغ بلندی کشید کوک هم همینطور که تلمبه میزد مارک های دردناکی رو هم روی گردن ات میگذاشت که ات بلند تر جیغ میکشید اما بعد از چند مین ات ناله هایی از سر لذت میکرد و بعد از 5 مین جفتشون ارضا شدن و اون موقع کوک تازه فهمیده بود چیکار کرده البه از قبل کوک رو ات کراش بوده و اره دیگه
کوک:ات ببین من دوست دارم مهمم نیس چند سالته چون سن فقط یه عدده قبول میکنی صاحب قلبم بشی
ات:ارع🥹
پایان
۴.۳k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.