ازدواج اجباری پارت ۳۰
(این دفعه استثنا چون نوشته بودم دو تا پارت گذاشتم بعد شما قدر من و نمیدونید کامنت نمیزارید🤧🤧)
سئون:۲۶ سالته همم و خیلیییی جذاب و خفنی
ته: توهم خیلی خوشگلی
سئون: چییی؟😐واقعا
ته: اهوم
ته : میدونی چیه ..... عاامم میای بریم بسنتی بخوریم
سئون: تو این زمستون😐
ته: عهههه😐خبب میچسبه
سئون: ولی بقیه چی...
ته: بریممم😋
سئون: باشه
بعد این حرف تهیونگ بغل یه بستنی فروشی وایساد و دوتا بستنی گرفت و داد دست سئون و رفتن داخل یه پارک نشستن و بستنی میخوردن
سئون: هوووو خیلی...س...سرده
ته: سردته ؟
سئون: اره دیگ بستنی نمیخورم
ته: بستنی تو بده به من
سئون : دهنی میخوری😐
ته: دهنی تو رو اره
سئون خیلی تعجب کرد ولی بستنی و داد دسته ته و تهیونگ اون و خورد بعد از خوردن بستنی متوجه سئون شد که یه لرزه به تن اش اومد یواش بهش نزدیک شد و بغلش کرد
سئون: چیکار ....می...کنی
ته: هوشششش تو سردته باید گرم شی ........من تو اعتراف .....عشق از نظر ....هیونگام خیلی ضعیفم شاید .......چون به جنس مخالف اهمیت نمیدادم ولی الان.......یکی و دوست دارم عشق یکی و درک میکنم ...اون برام مهمه شاید مسخره به نظر بیاد ولی من از روی یه عکس عاشقش شدم چهره دوست داشتنی داره تا حالا باهاش ملاقات داشتم درست مثل خواهرش مهربونه
سئون: خب چرا..... بهش نمیگی
تهیونگ:اون وقت خیلی زود پیش نرفتم شاید فک کنه ......یه هوسه ولی اینطور نیست ...جلوی اون دست و پا و گم میکنم وقتی پیششم ارومم
سئون: اگه عشق باشه ....زود پیش نرفتی..بهت قول میدم اگه نگی ... ممکنه از دستش بدی پس....
تهیونگ: دوست دارم
سئون از تعجب زیاد سرش و بالا برد و به تهیونگ نگاه کرد که با نگاه خیلی ریلکس تهیونگ مواجه شد چند مین بهم نگاه کردن تا اینکه تهیونگ خیلی ناگهانی لبای گرمش و روی لبای سرد سئون گذاشت و اونا رو بوسید
سئون از تعجب چشاش از حدقه در اومده بود ولی تضاد سردی لب خودش و گرمی لب تهیونگ و دوست داشت و این باعث شد که اون عاشقانه همراهش کنه که...
******
کوک ویو
پس این تهیونگ کجا موند معلوم نی دختر مردم و کجا برده😄بزار بهش زنگ بزنم تلفن و برداشتم و شمارش و گرفتم گذاشتم رو گوشم....... اههههه این چرا جواب نمیده😐بزار یه بار دیگ زنگ بزنم دوباره زنگ زدم بازم جواب نداد هی گرفتم تا اخر جواب دادو....
ته ویو
فضا خیلی اروم بود... حس ارامش داشتم وقتی اونم لبام و می بوسید با وجودش حس ارامش داشتم .......که این حس دو دقه هم دوام نیورد صدای زنگ گوشیم بلند شد سعی کردم بی توجه و باشم ولی هی زنگ میخورد خدایااااا کیو دیدی وسط اولین بوسش یکی اینجوری رو مخش بره .......دهنتت ولم نمیکنه.....
ادامه پارت بعد 💙هر کی میخونه ولی کامنت نمیزارا ایشالا کراشت رل بزنه😐🤧
سئون:۲۶ سالته همم و خیلیییی جذاب و خفنی
ته: توهم خیلی خوشگلی
سئون: چییی؟😐واقعا
ته: اهوم
ته : میدونی چیه ..... عاامم میای بریم بسنتی بخوریم
سئون: تو این زمستون😐
ته: عهههه😐خبب میچسبه
سئون: ولی بقیه چی...
ته: بریممم😋
سئون: باشه
بعد این حرف تهیونگ بغل یه بستنی فروشی وایساد و دوتا بستنی گرفت و داد دست سئون و رفتن داخل یه پارک نشستن و بستنی میخوردن
سئون: هوووو خیلی...س...سرده
ته: سردته ؟
سئون: اره دیگ بستنی نمیخورم
ته: بستنی تو بده به من
سئون : دهنی میخوری😐
ته: دهنی تو رو اره
سئون خیلی تعجب کرد ولی بستنی و داد دسته ته و تهیونگ اون و خورد بعد از خوردن بستنی متوجه سئون شد که یه لرزه به تن اش اومد یواش بهش نزدیک شد و بغلش کرد
سئون: چیکار ....می...کنی
ته: هوشششش تو سردته باید گرم شی ........من تو اعتراف .....عشق از نظر ....هیونگام خیلی ضعیفم شاید .......چون به جنس مخالف اهمیت نمیدادم ولی الان.......یکی و دوست دارم عشق یکی و درک میکنم ...اون برام مهمه شاید مسخره به نظر بیاد ولی من از روی یه عکس عاشقش شدم چهره دوست داشتنی داره تا حالا باهاش ملاقات داشتم درست مثل خواهرش مهربونه
سئون: خب چرا..... بهش نمیگی
تهیونگ:اون وقت خیلی زود پیش نرفتم شاید فک کنه ......یه هوسه ولی اینطور نیست ...جلوی اون دست و پا و گم میکنم وقتی پیششم ارومم
سئون: اگه عشق باشه ....زود پیش نرفتی..بهت قول میدم اگه نگی ... ممکنه از دستش بدی پس....
تهیونگ: دوست دارم
سئون از تعجب زیاد سرش و بالا برد و به تهیونگ نگاه کرد که با نگاه خیلی ریلکس تهیونگ مواجه شد چند مین بهم نگاه کردن تا اینکه تهیونگ خیلی ناگهانی لبای گرمش و روی لبای سرد سئون گذاشت و اونا رو بوسید
سئون از تعجب چشاش از حدقه در اومده بود ولی تضاد سردی لب خودش و گرمی لب تهیونگ و دوست داشت و این باعث شد که اون عاشقانه همراهش کنه که...
******
کوک ویو
پس این تهیونگ کجا موند معلوم نی دختر مردم و کجا برده😄بزار بهش زنگ بزنم تلفن و برداشتم و شمارش و گرفتم گذاشتم رو گوشم....... اههههه این چرا جواب نمیده😐بزار یه بار دیگ زنگ بزنم دوباره زنگ زدم بازم جواب نداد هی گرفتم تا اخر جواب دادو....
ته ویو
فضا خیلی اروم بود... حس ارامش داشتم وقتی اونم لبام و می بوسید با وجودش حس ارامش داشتم .......که این حس دو دقه هم دوام نیورد صدای زنگ گوشیم بلند شد سعی کردم بی توجه و باشم ولی هی زنگ میخورد خدایااااا کیو دیدی وسط اولین بوسش یکی اینجوری رو مخش بره .......دهنتت ولم نمیکنه.....
ادامه پارت بعد 💙هر کی میخونه ولی کامنت نمیزارا ایشالا کراشت رل بزنه😐🤧
۶۰۰.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.