پارت ۸ Blood moon
پارت ۸ Blood moon
رفتیم سمت بار
وقتی رفتیم داخل بوی الکل و سیگار حالمو بد میکرد،یکم جلوتر رفتیم و نشستیم
فقط چند دقیقه ای میشد که اومده بودیم و سوهو و یونا برخلاف من حسابی مست کرده بودن
من اصلا از خوردن الکل و مست کردن خوشم نمی اومد بخاطر همین خیلی کم خوردم
&ویو کوک
مون هی،اون همیشه باید فقط توی موقیعت های حساس پیداش شه و بیاد نقشه های منو خراب کنه
لباسای سیاهمو پوشیدمو عطر تلخمو زدم و یک ور موهامو انداختم روی صورتم(لباسای کوک اسلاید ۲)
از خونه بیرون اومدم سوار ماشینم شدمو روشنش کردم و به سمت بار همیشگی رفتم
وقتی رسیدم در ماشین قفل کردم و رفتم داخل
مثل همیشه بوی الکل و سیگار همه جا رو پر کرده بود
رفتم و نشستم یکمی مست کردم،داشتم دور و ورمو نگاه میکردم که چشمم خورد به همون دختره که توی کافه کار میکرد
توی اون لباس خیلی جذاب شده بود،محو دیدنش بودم که صدایی از پشت سرم اومد و دستی به شونم خوردم سرمو برگردوندم
تا ببینم کیه
مون هی:کفترمون عاشق شده
کوک:مون هی الان حوصله ی تو یکی رو ندارم
مون هی:هنوزم بی اعصابی
اون خیلی خوب بلد بود بره روی اعصاب
از روی صندلی بلند شدم و چند تا مشت بهش زدم و همونطور که از دماغش خون میومد
از گلوش گرفتم و کوبوندمش به دیوار...
حمایت❤
رفتیم سمت بار
وقتی رفتیم داخل بوی الکل و سیگار حالمو بد میکرد،یکم جلوتر رفتیم و نشستیم
فقط چند دقیقه ای میشد که اومده بودیم و سوهو و یونا برخلاف من حسابی مست کرده بودن
من اصلا از خوردن الکل و مست کردن خوشم نمی اومد بخاطر همین خیلی کم خوردم
&ویو کوک
مون هی،اون همیشه باید فقط توی موقیعت های حساس پیداش شه و بیاد نقشه های منو خراب کنه
لباسای سیاهمو پوشیدمو عطر تلخمو زدم و یک ور موهامو انداختم روی صورتم(لباسای کوک اسلاید ۲)
از خونه بیرون اومدم سوار ماشینم شدمو روشنش کردم و به سمت بار همیشگی رفتم
وقتی رسیدم در ماشین قفل کردم و رفتم داخل
مثل همیشه بوی الکل و سیگار همه جا رو پر کرده بود
رفتم و نشستم یکمی مست کردم،داشتم دور و ورمو نگاه میکردم که چشمم خورد به همون دختره که توی کافه کار میکرد
توی اون لباس خیلی جذاب شده بود،محو دیدنش بودم که صدایی از پشت سرم اومد و دستی به شونم خوردم سرمو برگردوندم
تا ببینم کیه
مون هی:کفترمون عاشق شده
کوک:مون هی الان حوصله ی تو یکی رو ندارم
مون هی:هنوزم بی اعصابی
اون خیلی خوب بلد بود بره روی اعصاب
از روی صندلی بلند شدم و چند تا مشت بهش زدم و همونطور که از دماغش خون میومد
از گلوش گرفتم و کوبوندمش به دیوار...
حمایت❤
۱۱.۴k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.