دبیرستان بدن فروشا
دبیرستان بدن فروشا
پارت۴
*از زبان ا.ت *
جسیکا استرس گرفت و ترس توی چشماش موج میزد گفت:سرویسم دیر اومد
همه بش خندیدیم.آخه کلاس ۱۱ امی و سرویس؟
*از زبان امیلیا به ایزابلا*
احساس میکنم صدای جسیکا شبیه اون پسره اس که امروز جلومو گرفت.راستی بزار برات ادامشو تعریف کنم.بعد پسره بهم گفت یا با نامزدم کات میکنی یا این نفس ها نفس های آخرته
منم با مشت کوبیدم توی دماغش و دماغش پر خون شد و پسره از درد افتاد روی زمین.
خم شدم تا ببینم چی شده با پاش کوبید توی ترقوم.منم از درد به خودم پیچیدم و دستم رو گذاشتم روی سینم و فرار کردم و اومدم اینجا
پارت۴
*از زبان ا.ت *
جسیکا استرس گرفت و ترس توی چشماش موج میزد گفت:سرویسم دیر اومد
همه بش خندیدیم.آخه کلاس ۱۱ امی و سرویس؟
*از زبان امیلیا به ایزابلا*
احساس میکنم صدای جسیکا شبیه اون پسره اس که امروز جلومو گرفت.راستی بزار برات ادامشو تعریف کنم.بعد پسره بهم گفت یا با نامزدم کات میکنی یا این نفس ها نفس های آخرته
منم با مشت کوبیدم توی دماغش و دماغش پر خون شد و پسره از درد افتاد روی زمین.
خم شدم تا ببینم چی شده با پاش کوبید توی ترقوم.منم از درد به خودم پیچیدم و دستم رو گذاشتم روی سینم و فرار کردم و اومدم اینجا
۹۱
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.