نقاب دار مشکی
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 5)
یونا: معذرت خواهی کنید....
لیسا: معذرت میخوام....
جیسو: معذرت میخوام....
رزی: معذرت میخوام.....
جنی: معذرت میخوام......
ات: ( نیشخند زد).....
( اون 4 نفر نشستن سر جاهاشون و معلم شروع به درس دادن کرد و بعد چند ساعت بالاخره زنگ اخر مدرسه خورد و ات با دوستاش خدافظی کرد و همراه راننده شخصیش به سمت عمارتشون رفت..... بعد چند مین رسید و وارد شد.....)
ات: سلام پدر و مادر.....
مادر ات: علیک....
ات: سلام پدر....
پدر ات: مدرسه چطور بود؟....
ات: مثل همیشه.....
پدر ات: به من دروغ نگو... ( با داد)
ات: چ... چی.... چیشده.... م... مگه...
پدر ات: ( اومد یه سیلی به ات زد)..... تو به چه حقی صورت لیسا رو رنگی کردی هااااا؟؟؟!!!!!....
مادر ات: خجالت نمیکشی تو..... دختر اقای لی مین هو رئیس بزرگترین مافیا کره!!!..... تو اونو زدی و صورتشو رنگی کردی؟!.....
ات: م... من... ک.. کاری.... ن.. نکردم.... اون.... ب.. بود.... ک.. که..... صندلی.... ه... همرو.... د.. داشت.... ر..... رنگی.....م..... میکرد.....( با لرز و گریه)
پدر ات: خب بکنه تو باید اونجوری کنی؟!.... ( با داد)..... وای به حالت اگه یبار دیگه بفهمم..... از این غلطا کردی..... بزار اون هر کاری میخواد بکنه باهات.... اشکالش چیه حقته..... گمشو از جلو چشمم..... لیسا دختر خیلی خوبیه..... کاشکی اون به جای تو دختر من بود.....
ات: ( با داد و گریه)..... چرا همیشه از طرف مقابل دفاع میکنید؟!..... من دخترتون نیستم؟!..... هاااا..... اگه منو نمیخواید بزارید گورمو از اینجا گم کنم برم که دیگه هیچ وقت ریخت نحثتون رو نبینم...... هیچ وقت منو دختر خودتون ندونستید..... از همون اول عاشق لیسا بودید..... هیچ وقت حلالتون نمیکنم.... هیچ وقت.....
مادر ات: وای دختره ی بیشعور.....
پدر ات: خفه شوووو..... ( از موهای ات گرفت و کشون کشون برد زیر زمین و به طناب بست و شلاق نازک رو برداشت و صدبار بهش ضربه زد و ات از درد زیاد بیهوش شد و تموم بدنش خونی بود و زخم های عمیق.....)
ات ویو
بعد از اون اتفاق بیهوش شدم و نفهمیدم دیگه چه اتفاقی افتاد...... بالاخره چشمامو باز کردم و دیدم که رو تخت بیمارستان هستم و یهو یه نفر اومد تو.....
پرستار: خانم.... حالت خوبه؟....
ات: کی منو به اینجا اورد....
پرستار: 3 تا خانم...... اون بیرون نشستن بزارین بگم بیان تو.....
ات: ممنون.....
ادامش تو کامنتا....
(𝙋𝙖𝙧𝙩 5)
یونا: معذرت خواهی کنید....
لیسا: معذرت میخوام....
جیسو: معذرت میخوام....
رزی: معذرت میخوام.....
جنی: معذرت میخوام......
ات: ( نیشخند زد).....
( اون 4 نفر نشستن سر جاهاشون و معلم شروع به درس دادن کرد و بعد چند ساعت بالاخره زنگ اخر مدرسه خورد و ات با دوستاش خدافظی کرد و همراه راننده شخصیش به سمت عمارتشون رفت..... بعد چند مین رسید و وارد شد.....)
ات: سلام پدر و مادر.....
مادر ات: علیک....
ات: سلام پدر....
پدر ات: مدرسه چطور بود؟....
ات: مثل همیشه.....
پدر ات: به من دروغ نگو... ( با داد)
ات: چ... چی.... چیشده.... م... مگه...
پدر ات: ( اومد یه سیلی به ات زد)..... تو به چه حقی صورت لیسا رو رنگی کردی هااااا؟؟؟!!!!!....
مادر ات: خجالت نمیکشی تو..... دختر اقای لی مین هو رئیس بزرگترین مافیا کره!!!..... تو اونو زدی و صورتشو رنگی کردی؟!.....
ات: م... من... ک.. کاری.... ن.. نکردم.... اون.... ب.. بود.... ک.. که..... صندلی.... ه... همرو.... د.. داشت.... ر..... رنگی.....م..... میکرد.....( با لرز و گریه)
پدر ات: خب بکنه تو باید اونجوری کنی؟!.... ( با داد)..... وای به حالت اگه یبار دیگه بفهمم..... از این غلطا کردی..... بزار اون هر کاری میخواد بکنه باهات.... اشکالش چیه حقته..... گمشو از جلو چشمم..... لیسا دختر خیلی خوبیه..... کاشکی اون به جای تو دختر من بود.....
ات: ( با داد و گریه)..... چرا همیشه از طرف مقابل دفاع میکنید؟!..... من دخترتون نیستم؟!..... هاااا..... اگه منو نمیخواید بزارید گورمو از اینجا گم کنم برم که دیگه هیچ وقت ریخت نحثتون رو نبینم...... هیچ وقت منو دختر خودتون ندونستید..... از همون اول عاشق لیسا بودید..... هیچ وقت حلالتون نمیکنم.... هیچ وقت.....
مادر ات: وای دختره ی بیشعور.....
پدر ات: خفه شوووو..... ( از موهای ات گرفت و کشون کشون برد زیر زمین و به طناب بست و شلاق نازک رو برداشت و صدبار بهش ضربه زد و ات از درد زیاد بیهوش شد و تموم بدنش خونی بود و زخم های عمیق.....)
ات ویو
بعد از اون اتفاق بیهوش شدم و نفهمیدم دیگه چه اتفاقی افتاد...... بالاخره چشمامو باز کردم و دیدم که رو تخت بیمارستان هستم و یهو یه نفر اومد تو.....
پرستار: خانم.... حالت خوبه؟....
ات: کی منو به اینجا اورد....
پرستار: 3 تا خانم...... اون بیرون نشستن بزارین بگم بیان تو.....
ات: ممنون.....
ادامش تو کامنتا....
۷.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.