Part8
Part 8
ات: من نمیدونم الان باید چیکار کنن میشه پیش تو بمونم
یونا: باشه بمون عزیزم ولی باید بهم قول بدی یزره به تهیونگ وقت بدی
ات: نههههه
یونا :بخاطر من لطفاااا
ات: ب..باشع
یونا: افرین خره قشنگم
ات: خنده
(پرش زمان به شب )
ات: هییییی
یونا :حوصلم سر رفته
ات :منم رفتم سر گوشیم دیدیم یاااا ابالفضل کوک ۴۰ بار زنگم زده
ات: گفتم شاید کوک بتونه بهتر درکم کنه پس زنگش زدم
کوک: وقتی مامان بهم زنگ زد گفت ات فرار کرده هرجا رو گشتم ولی پیداش نکردم رفتم خونه دیدم تهیونگ و مامان بابا هامون بودن
ات: من نمیدونم الان باید چیکار کنن میشه پیش تو بمونم
یونا: باشه بمون عزیزم ولی باید بهم قول بدی یزره به تهیونگ وقت بدی
ات: نههههه
یونا :بخاطر من لطفاااا
ات: ب..باشع
یونا: افرین خره قشنگم
ات: خنده
(پرش زمان به شب )
ات: هییییی
یونا :حوصلم سر رفته
ات :منم رفتم سر گوشیم دیدیم یاااا ابالفضل کوک ۴۰ بار زنگم زده
ات: گفتم شاید کوک بتونه بهتر درکم کنه پس زنگش زدم
کوک: وقتی مامان بهم زنگ زد گفت ات فرار کرده هرجا رو گشتم ولی پیداش نکردم رفتم خونه دیدم تهیونگ و مامان بابا هامون بودن
۱۲.۸k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.