♡pt: ♡⁹ ②
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شوگا ویو:
ا/ت رو بردن تو اتاق عمل تهیونگ پشت در اتاق هعی گریه میکرد
امیدوارم هم خودش هم بچش سالم بیان بیرون
هعی ا/ت ایکاش میدونستی دوستت دارم ولی بخاطر تهیونگ قیدتو زدم امیدوارم سالم بیای بیرون
«شوگا رفت پیش تهیونگ بغلش کرد»
تهیونگ: ه.. هیونگ «گریه» ا/ت... ا/ت توروخدا منو تنها نذار تورو به اون دینت تنهام نذار بچمو نمیخام تو سالم بیا
شوگا: هیس هیس
«30 دقیقه بعد»
دکتر: اهم
«شوگا و تهیونگ سری بلند شدن»
دکتر: خب همسر خانوم کیه؟
تهیونگ: منم... م.. مشکلی پیش اومده
دکتر: نه پسرم فقط خون زیادی از دست دادن خانومتون یه چند هفته ای اینجا میمونن یه چند دقیقه دیگه میتونین بچتونو ببینین
تهیونگ: عاح شکر شکر
«تهیونگو شوگا همو بغل کردن»
شوگا: خداروشکر
تهیونگ: خب دکتر میتونم هنوز خانوممو ببینم؟!
دکتر: بله فقط طولش ندین نیاز به استراحت دارن
«دکتر رفت»
تهیونگ: میای باهام؟
شوگا: بریم
«رفتن داخل»
ا/ت: عا سلام...
تهیونگ: عا عشقم خوبی درد که نداری؟
ا/ت: درد دارم ولی خوب میشه
شوگا: خداروشکر سالمی
ا/ت: ام.. شوگا
شوگا: بله
تهیونگ: من برم یه چندتا چیز از مغازه بگیرم
ا/ت: باشه
«تهیونگ اشکاشو پاک کردو رفت»
شوگا: بله چیزی میخاستی بگی؟
ا/ت: نه چیز مهمی نبود فقط تو ماشین دستتو گرفتم خیلی فشار دادم خواستم بگم دردت نگیره
شوگا: ااههه «خنده» این دردی نداشت... درد یه چیز دیگه منو داره میکشه
ا/ت: ¿
شوگا: ا/ت من بخاطر تهیونگ از دوست داشتنت دست کشیدم الانم که پسرتون دنیا اومده دیگه هیچ وقت بهت چشم ندارم خیالت راحت
ا/ت: ش... شوگا من نمیدونستم
شوگا: الانم که میدونی فرقی نکرده
ا/ت: ببخشید ولی خب میتونی داداشم باشی تو هنوز داداش خوب منی
شوگا: هه💔
«همو بغل کردن»
ا/ت: حیحی اخ دردم گرفت
شوگا: خوبی؟؟
ا/ت: اره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شوگا ویو:
ا/ت رو بردن تو اتاق عمل تهیونگ پشت در اتاق هعی گریه میکرد
امیدوارم هم خودش هم بچش سالم بیان بیرون
هعی ا/ت ایکاش میدونستی دوستت دارم ولی بخاطر تهیونگ قیدتو زدم امیدوارم سالم بیای بیرون
«شوگا رفت پیش تهیونگ بغلش کرد»
تهیونگ: ه.. هیونگ «گریه» ا/ت... ا/ت توروخدا منو تنها نذار تورو به اون دینت تنهام نذار بچمو نمیخام تو سالم بیا
شوگا: هیس هیس
«30 دقیقه بعد»
دکتر: اهم
«شوگا و تهیونگ سری بلند شدن»
دکتر: خب همسر خانوم کیه؟
تهیونگ: منم... م.. مشکلی پیش اومده
دکتر: نه پسرم فقط خون زیادی از دست دادن خانومتون یه چند هفته ای اینجا میمونن یه چند دقیقه دیگه میتونین بچتونو ببینین
تهیونگ: عاح شکر شکر
«تهیونگو شوگا همو بغل کردن»
شوگا: خداروشکر
تهیونگ: خب دکتر میتونم هنوز خانوممو ببینم؟!
دکتر: بله فقط طولش ندین نیاز به استراحت دارن
«دکتر رفت»
تهیونگ: میای باهام؟
شوگا: بریم
«رفتن داخل»
ا/ت: عا سلام...
تهیونگ: عا عشقم خوبی درد که نداری؟
ا/ت: درد دارم ولی خوب میشه
شوگا: خداروشکر سالمی
ا/ت: ام.. شوگا
شوگا: بله
تهیونگ: من برم یه چندتا چیز از مغازه بگیرم
ا/ت: باشه
«تهیونگ اشکاشو پاک کردو رفت»
شوگا: بله چیزی میخاستی بگی؟
ا/ت: نه چیز مهمی نبود فقط تو ماشین دستتو گرفتم خیلی فشار دادم خواستم بگم دردت نگیره
شوگا: ااههه «خنده» این دردی نداشت... درد یه چیز دیگه منو داره میکشه
ا/ت: ¿
شوگا: ا/ت من بخاطر تهیونگ از دوست داشتنت دست کشیدم الانم که پسرتون دنیا اومده دیگه هیچ وقت بهت چشم ندارم خیالت راحت
ا/ت: ش... شوگا من نمیدونستم
شوگا: الانم که میدونی فرقی نکرده
ا/ت: ببخشید ولی خب میتونی داداشم باشی تو هنوز داداش خوب منی
شوگا: هه💔
«همو بغل کردن»
ا/ت: حیحی اخ دردم گرفت
شوگا: خوبی؟؟
ا/ت: اره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳۶.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.