گایز یکم از فیک توی کپشن جا نشد توی اسلاید دوم هست
THE SPY🖤🌘
PART|9
دکتر:دیگه جاییت درد نمیکنه؟
جیمین:نه
دکتر وسایل شو جمع کرد و برگشت سمت جونگکوک
دکتر:چیز خیلی خاصی نیست چون زمانی که ماشین باهاش برخورد کرده انگار سرعتش خیلی زیاد نبوده،فقط چند قسمت بدنش آسیب دیده ،کمرش چون با زمین برخورد کرده آسیب دیده و باید دوهفته استراحت کنه و سرش هم بخاطر برخورد با زمین نیاز داره سه هفته استراحت کنه و دارو مصرف کنه تا آسیبش جدی تر نشه.
و برگهای رو داد دست جونگکوک
جونگکوک سرشو تکون داد
جونگکوک:میتونی بری
دکتر بعد از اینکه خداحافظی کرد از اتاق خارج شد
جونگکوک رفت سمت تخت و نشست روش
جونگکوک:دیدی که آسیب جدیای نبود میتونی بری خونت
جیمین با تعجب برگشت سمتش و گفت
جیمین:آسیب جدیای نبود؟دکتر گفت باید چهار هفته استراحت کنم.
جونگکوک:یعنی میخوای چهار هفته اینجا باشی؟به هیچ عنوان
جیمین:پس منو ببرین بیمارستان و تمام هزینه های درمان مو پرداخت کنید.
جونگکوک دستشو گذاشت روی چشماشو و فشار داد
جیمین توی دلش بهش پوزخندی زد ،میدونست نمیتونن ببرنش بیمارستان چون بعدش پای پلیس میومد وسط
جونگکوک دستشو از روی چشماش برداشت و به طرز دیوانهواری سرشو تکون داد
جونگکوک:باشه باشه(با حرص و کمی داد)
و از اتاق خارج شد
جیمین هوفی کشید و آروم روی تخت دراز کشید
کمرش واقعا خیلی درد میکرد اون دکتر مطمئن بود با دوهفته خوب میشه؟
چشماش و بست گذاشت بدنش یکم استراحت کنه از دیروز اتفاقات زیادی افتاده بود و اون واقعا به استراحت نیاز داشت
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که نامجون و بقیه یادش اومد
سریع از روی تخت بلند شد که باعث شد کمرش تیر بکشه،دستشو گذاشت روی کمرش و فشار داد
جیمین:آیششش...باید بهشون خبر بدم سالمم،اونا فکر میکنن من مردم؟
این و از خودش پرسید که همون لحظه در اتاق باز شد و همون مرده اومد داخل
راستش جیمین از این یکی بیشتر میترسید و حدس میزد همون رئیس اصلی باشه یعنی وی
تهیونگ اومد نزدیک تخت و دستاشو برد توی جیبش و یه دور از بالا تا پایین به جیمین نگاه کرد
جیمین معذب شده توی خودش جمع شد
تهیونگ: جونگکوک بهم گفت میخوای یک ماه اینجا باشی
جیمین نمیدونست چرا از اون لحن ترسیده بود،ولی سرشو آورد بالا توی چشمای تهیونگ زل زد و سرشو تکون داد
تهیونگ:اوه فکر کنم باید به دکتر بگم یک دارو هم برای باز کردن زبونت بنویسه، پایین که خوب بلبل زبونی میکردی(پوزخند)
جیمین آب دهنشو قورت داد
تهیونگ: در هر صورت اینجا موندن کار سادهای نیست.
برگشت که بسمت در بره که وسط راه انگاری چیزی یادش اومد و برگشت سمت جیمین
تهیونگ:میدونی ما کی هستیم ؟
جیمین چشماش گشاد شد و نفسش حبس،سرشو تکون داد و گفت
جیمین:مگه سلبریتی هستین که بشناسمتون!؟
حمایت ؟🩵
PART|9
دکتر:دیگه جاییت درد نمیکنه؟
جیمین:نه
دکتر وسایل شو جمع کرد و برگشت سمت جونگکوک
دکتر:چیز خیلی خاصی نیست چون زمانی که ماشین باهاش برخورد کرده انگار سرعتش خیلی زیاد نبوده،فقط چند قسمت بدنش آسیب دیده ،کمرش چون با زمین برخورد کرده آسیب دیده و باید دوهفته استراحت کنه و سرش هم بخاطر برخورد با زمین نیاز داره سه هفته استراحت کنه و دارو مصرف کنه تا آسیبش جدی تر نشه.
و برگهای رو داد دست جونگکوک
جونگکوک سرشو تکون داد
جونگکوک:میتونی بری
دکتر بعد از اینکه خداحافظی کرد از اتاق خارج شد
جونگکوک رفت سمت تخت و نشست روش
جونگکوک:دیدی که آسیب جدیای نبود میتونی بری خونت
جیمین با تعجب برگشت سمتش و گفت
جیمین:آسیب جدیای نبود؟دکتر گفت باید چهار هفته استراحت کنم.
جونگکوک:یعنی میخوای چهار هفته اینجا باشی؟به هیچ عنوان
جیمین:پس منو ببرین بیمارستان و تمام هزینه های درمان مو پرداخت کنید.
جونگکوک دستشو گذاشت روی چشماشو و فشار داد
جیمین توی دلش بهش پوزخندی زد ،میدونست نمیتونن ببرنش بیمارستان چون بعدش پای پلیس میومد وسط
جونگکوک دستشو از روی چشماش برداشت و به طرز دیوانهواری سرشو تکون داد
جونگکوک:باشه باشه(با حرص و کمی داد)
و از اتاق خارج شد
جیمین هوفی کشید و آروم روی تخت دراز کشید
کمرش واقعا خیلی درد میکرد اون دکتر مطمئن بود با دوهفته خوب میشه؟
چشماش و بست گذاشت بدنش یکم استراحت کنه از دیروز اتفاقات زیادی افتاده بود و اون واقعا به استراحت نیاز داشت
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که نامجون و بقیه یادش اومد
سریع از روی تخت بلند شد که باعث شد کمرش تیر بکشه،دستشو گذاشت روی کمرش و فشار داد
جیمین:آیششش...باید بهشون خبر بدم سالمم،اونا فکر میکنن من مردم؟
این و از خودش پرسید که همون لحظه در اتاق باز شد و همون مرده اومد داخل
راستش جیمین از این یکی بیشتر میترسید و حدس میزد همون رئیس اصلی باشه یعنی وی
تهیونگ اومد نزدیک تخت و دستاشو برد توی جیبش و یه دور از بالا تا پایین به جیمین نگاه کرد
جیمین معذب شده توی خودش جمع شد
تهیونگ: جونگکوک بهم گفت میخوای یک ماه اینجا باشی
جیمین نمیدونست چرا از اون لحن ترسیده بود،ولی سرشو آورد بالا توی چشمای تهیونگ زل زد و سرشو تکون داد
تهیونگ:اوه فکر کنم باید به دکتر بگم یک دارو هم برای باز کردن زبونت بنویسه، پایین که خوب بلبل زبونی میکردی(پوزخند)
جیمین آب دهنشو قورت داد
تهیونگ: در هر صورت اینجا موندن کار سادهای نیست.
برگشت که بسمت در بره که وسط راه انگاری چیزی یادش اومد و برگشت سمت جیمین
تهیونگ:میدونی ما کی هستیم ؟
جیمین چشماش گشاد شد و نفسش حبس،سرشو تکون داد و گفت
جیمین:مگه سلبریتی هستین که بشناسمتون!؟
حمایت ؟🩵
۱.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.