part ⑨
از زبان ا.ت
کلاس امروزمون تموم شد و داشتیم میرفتیم خونه و تهیونگ برا تلافی با ماشین از کنارمون رد شد و اب محکم پاشید رومون
ا.ت : پدصگگگگ
جیوو : گوشیم سوختتتتت
ا.ت : خوداروشکر من گوشی نیوردم
جیوو : من این حرومزاده رو اخر میکشم
ا.ت : کسی جلوتو نگرفته
کوک اومد سمتمون
کوک : میگم ا.ت
ا.ت : بله
کوک : امشب یه مهمونی گرفتم همه دانش اموزای مدرسه هم هستن...و امید وارم تو و جیوو هم بیاین پدرم خیلی دوس داره ببینتت
ا.ت : ..اوکی ببینم چی میشه
کوک : اوکی..خدافظ
ا.ت : خدافظ
جیوو: میگم ا.ت
ا.ت: بله
جیوو: ینی الان جونگکوک دوس پسرته ؟
ا.ت: اره دیگه
جیوو: نمیاد بهتون 🗿
ا.ت: توقع داشتی اوایل باهم چکار کنیم؟ فتوسنتز؟ 🗿
ا.ت: والا من هرکی میبینم رل میزنن اوایل همش چسبیدن به هم و اینا ولی شما 🗿
ا.ت: انشالا از فردا🗿
یا امشب🗿
جیوو : هوم🗿
من و جیوو رفتیم خونه و شب اماده میشیم و میریم خونه کوک...وقتی رسیدیم چندتا خدمتکار درو باز کردن یه عمارت خیلی خیلی بزرگی بود...ولی بیشتر شبیه ی پارتی بود تا مهمونی
کوک اومد سمتمون
کوک : سلام
ا.ت : سلام •-•
جیوو : سلام🗿
ا.ت : جذاب شدی
کوک : تو از اول جذاب بودی
ا.ت : ( لبخند)...خب...الان اون پدصگ کجاس
کوک : کی
ا.ت : تهیونگگگگگ
کوک : اونجا پیشمون نشسته
رفتم سمتش
ا.ت : رو کی اب میریزی هاااا
تهیونگ : رو پاستوریزه
ا.ت : تو گوخوردی
تهیونگ : متاسفانه من تورو نمیخورم
ا.ت : جیوووو
جیوو : ولش کن فردا حالیش میکنم
ا.ت ب تهیونگ : تقاص کارتو پس میدی
تهیونگ : باشه تظاهر میکنم ترسیدم
با پاشنه کفشم پاشو له کردم
تهیونگ : عاییی گراز وحشی
ا.ت : این تقاص کاریه که کردی
تهیونگ : برو بابا...البته تو نه اون رفیقته ک بیشتر شبیه گزار وحشیه
ا.ت : چی گفتی
تهیونگ : همون ک شنیدی
ا.ت : تو هم شبیه خیار چنبری...ویژگی خاصی نداری...میدونستی بد ترین قسمت جای بدم کجاس...دهن ابلهیه ک وقتی بازش کنه ازش گوه میریزه بیرون...پس ببند تا نزاشتم کونت
تهیونگ : اها چه جالب...این کصشعرارو از کجا خوندی اومدی اینجا پیاده کنی
ا.ت : از همنشینی با توعه
تهیونگ : هر هر هر
ا.ت : (عدا تهیونگ رو درمیاره )
پایان پارت 9
کلاس امروزمون تموم شد و داشتیم میرفتیم خونه و تهیونگ برا تلافی با ماشین از کنارمون رد شد و اب محکم پاشید رومون
ا.ت : پدصگگگگ
جیوو : گوشیم سوختتتتت
ا.ت : خوداروشکر من گوشی نیوردم
جیوو : من این حرومزاده رو اخر میکشم
ا.ت : کسی جلوتو نگرفته
کوک اومد سمتمون
کوک : میگم ا.ت
ا.ت : بله
کوک : امشب یه مهمونی گرفتم همه دانش اموزای مدرسه هم هستن...و امید وارم تو و جیوو هم بیاین پدرم خیلی دوس داره ببینتت
ا.ت : ..اوکی ببینم چی میشه
کوک : اوکی..خدافظ
ا.ت : خدافظ
جیوو: میگم ا.ت
ا.ت: بله
جیوو: ینی الان جونگکوک دوس پسرته ؟
ا.ت: اره دیگه
جیوو: نمیاد بهتون 🗿
ا.ت: توقع داشتی اوایل باهم چکار کنیم؟ فتوسنتز؟ 🗿
ا.ت: والا من هرکی میبینم رل میزنن اوایل همش چسبیدن به هم و اینا ولی شما 🗿
ا.ت: انشالا از فردا🗿
یا امشب🗿
جیوو : هوم🗿
من و جیوو رفتیم خونه و شب اماده میشیم و میریم خونه کوک...وقتی رسیدیم چندتا خدمتکار درو باز کردن یه عمارت خیلی خیلی بزرگی بود...ولی بیشتر شبیه ی پارتی بود تا مهمونی
کوک اومد سمتمون
کوک : سلام
ا.ت : سلام •-•
جیوو : سلام🗿
ا.ت : جذاب شدی
کوک : تو از اول جذاب بودی
ا.ت : ( لبخند)...خب...الان اون پدصگ کجاس
کوک : کی
ا.ت : تهیونگگگگگ
کوک : اونجا پیشمون نشسته
رفتم سمتش
ا.ت : رو کی اب میریزی هاااا
تهیونگ : رو پاستوریزه
ا.ت : تو گوخوردی
تهیونگ : متاسفانه من تورو نمیخورم
ا.ت : جیوووو
جیوو : ولش کن فردا حالیش میکنم
ا.ت ب تهیونگ : تقاص کارتو پس میدی
تهیونگ : باشه تظاهر میکنم ترسیدم
با پاشنه کفشم پاشو له کردم
تهیونگ : عاییی گراز وحشی
ا.ت : این تقاص کاریه که کردی
تهیونگ : برو بابا...البته تو نه اون رفیقته ک بیشتر شبیه گزار وحشیه
ا.ت : چی گفتی
تهیونگ : همون ک شنیدی
ا.ت : تو هم شبیه خیار چنبری...ویژگی خاصی نداری...میدونستی بد ترین قسمت جای بدم کجاس...دهن ابلهیه ک وقتی بازش کنه ازش گوه میریزه بیرون...پس ببند تا نزاشتم کونت
تهیونگ : اها چه جالب...این کصشعرارو از کجا خوندی اومدی اینجا پیاده کنی
ا.ت : از همنشینی با توعه
تهیونگ : هر هر هر
ا.ت : (عدا تهیونگ رو درمیاره )
پایان پارت 9
۷۷.۰k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.