♡pt: ²¹ ♡I never loved you
جیمین: ایلین پاین منتظرته
کوک: ایلین بگو بیاد بالا
جیمین: غذا نمیخوری
کوک: نه داداش
جیمین: باشه اگه کمک خاستی بگو باشه
کوک: باشه
جیمین:«داد» ایلین بیا بالا کوک کارت داره
ایلین: باشه بگو امدم
(از زبان ایلین)
اوف نمیزاره غذام رو بخورم شیطون
راه افتادم از پله ها برم بالا در رو باز کردم دیدم جونگ کوک داره لباساش رو در میاره رفتم پیشش و بغلش کردم
کوک: ایلین نزدیک نشو
ایلین: چی
کوک: تو ا/ت رو زخمی کردی
ایلین: چی هه کوک چی میگی
کوک: اون زخم های توی سینش چی بود پس
ایلین: حتما رفته داده به من چه «داد»
باید از خودم دفاع میکردم ولی کوک یدونه سیلی زد تو گوشم
کوک: «با انگشت اشاره روم گرفته بود» خفه شو.. خفه شو
کوک: یک بار دیگه حرف ا/ت رو پیشم بزنی میکشمت خودتم خوب منو میشناسی وقتی اسم کشتن بیاد میکشم فهمیدی
یا نه
ایلین: ــــــــــــــــــ
کوک: فهمیدیییی
ایلین: هوم
کوک: هوم نهههه بلههه
ایلین: بله
(از زبان هوانگ)
خوب برم ببینم این دختر چطور میخوره برام
رفتم نشستم پیشش روی زمینه اتاق شکنجه بود
داشتم نگاهش میکردم ولی چقدر زیباس نتونستم جلوم رو بگیرم رفتم زیر گردنش و شروع کردم مکیدن گردنش حس خیلی خوبی میداد ولی کم کم تکون میخورد و میگفت
ا/ت: کوک بسه
با این حرفش دست کشیدم ولی داشت از گردنش خون میومد
کم کم چشماش باز شد دیدم وقتی قیافم رو دید پرید هوا
ا/ت: ت... تو کی هستی
هوانگ: تو برای مدتی مهمون منی
ا/ت: اخخ گردنم.... چی خون این چیه
هوانگ: گردنت خیلی حس خوبی میده
ا/ت: هعی تو گردنم رو خوردی
هوانگ: اره لبات رو ایکاش میخوردم
ا/ت: هعی تو منو دزدیدی
هوانگ: ارع
ا/ت: نه تو دشمنی چیزی از کوک هستی
هوانگ: باهوشی
رفتم سمتش و 🔁مبل هام رو گذاشتم روی 🔁شبل میخاست جدا شه دستم رو دور کمرش فشار دادم تا تکون نخوره
بدم میومد چون همکاری نمیکرد برای همین 🔁شبل رو گاز زدم
یه اه س*سی کشید و گفت
ا/ت: هعی ولم کن
خیلی بد براش مک میزدم برای همین چشمش رو بسته بود اروم شلوارم رو باز کردم و چسبوندم بهش ولی اون شلوار داش
چشماش رو باز کرد و گفت
ا/ت: هعی هعی نه لطفا
هوانگ: بخورش پس
ا/ت: چ... چیییی
هوانگ: پس بکنم تو
ا/ت: نههه
اروم 🔁مریک رو بردم داخل دهنش و حس خوبم شروع شد
نمیخورد منم برای همین موهاشو گفتم و سرش رو عقب جلو میکردم تا بره داخل دهنش اروم اروم شروع کرد خوردن
وایی لعنتی این حس محشره دارم حشری میشم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الان پنج دقیقه از ساک زدنش میگذره ابم امد وقتی از دهنش در اوردم شروع کرد سرفه کردن سرش رو گرفتم و آب 🔁مریک رو میریختم رو صورتش عاشق قیافشم چه خوشگله
ا/ت:«گریه» لطفا ولم کنید
هوانگ: افرین دختر خوب من ازت راضیم
ا/ت: هق خیلی عوضی هستی اشغال
هوانگ: هنوز مهمونمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اسلاید اول
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، هوانگ این یوپ
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
کوک: ایلین بگو بیاد بالا
جیمین: غذا نمیخوری
کوک: نه داداش
جیمین: باشه اگه کمک خاستی بگو باشه
کوک: باشه
جیمین:«داد» ایلین بیا بالا کوک کارت داره
ایلین: باشه بگو امدم
(از زبان ایلین)
اوف نمیزاره غذام رو بخورم شیطون
راه افتادم از پله ها برم بالا در رو باز کردم دیدم جونگ کوک داره لباساش رو در میاره رفتم پیشش و بغلش کردم
کوک: ایلین نزدیک نشو
ایلین: چی
کوک: تو ا/ت رو زخمی کردی
ایلین: چی هه کوک چی میگی
کوک: اون زخم های توی سینش چی بود پس
ایلین: حتما رفته داده به من چه «داد»
باید از خودم دفاع میکردم ولی کوک یدونه سیلی زد تو گوشم
کوک: «با انگشت اشاره روم گرفته بود» خفه شو.. خفه شو
کوک: یک بار دیگه حرف ا/ت رو پیشم بزنی میکشمت خودتم خوب منو میشناسی وقتی اسم کشتن بیاد میکشم فهمیدی
یا نه
ایلین: ــــــــــــــــــ
کوک: فهمیدیییی
ایلین: هوم
کوک: هوم نهههه بلههه
ایلین: بله
(از زبان هوانگ)
خوب برم ببینم این دختر چطور میخوره برام
رفتم نشستم پیشش روی زمینه اتاق شکنجه بود
داشتم نگاهش میکردم ولی چقدر زیباس نتونستم جلوم رو بگیرم رفتم زیر گردنش و شروع کردم مکیدن گردنش حس خیلی خوبی میداد ولی کم کم تکون میخورد و میگفت
ا/ت: کوک بسه
با این حرفش دست کشیدم ولی داشت از گردنش خون میومد
کم کم چشماش باز شد دیدم وقتی قیافم رو دید پرید هوا
ا/ت: ت... تو کی هستی
هوانگ: تو برای مدتی مهمون منی
ا/ت: اخخ گردنم.... چی خون این چیه
هوانگ: گردنت خیلی حس خوبی میده
ا/ت: هعی تو گردنم رو خوردی
هوانگ: اره لبات رو ایکاش میخوردم
ا/ت: هعی تو منو دزدیدی
هوانگ: ارع
ا/ت: نه تو دشمنی چیزی از کوک هستی
هوانگ: باهوشی
رفتم سمتش و 🔁مبل هام رو گذاشتم روی 🔁شبل میخاست جدا شه دستم رو دور کمرش فشار دادم تا تکون نخوره
بدم میومد چون همکاری نمیکرد برای همین 🔁شبل رو گاز زدم
یه اه س*سی کشید و گفت
ا/ت: هعی ولم کن
خیلی بد براش مک میزدم برای همین چشمش رو بسته بود اروم شلوارم رو باز کردم و چسبوندم بهش ولی اون شلوار داش
چشماش رو باز کرد و گفت
ا/ت: هعی هعی نه لطفا
هوانگ: بخورش پس
ا/ت: چ... چیییی
هوانگ: پس بکنم تو
ا/ت: نههه
اروم 🔁مریک رو بردم داخل دهنش و حس خوبم شروع شد
نمیخورد منم برای همین موهاشو گفتم و سرش رو عقب جلو میکردم تا بره داخل دهنش اروم اروم شروع کرد خوردن
وایی لعنتی این حس محشره دارم حشری میشم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الان پنج دقیقه از ساک زدنش میگذره ابم امد وقتی از دهنش در اوردم شروع کرد سرفه کردن سرش رو گرفتم و آب 🔁مریک رو میریختم رو صورتش عاشق قیافشم چه خوشگله
ا/ت:«گریه» لطفا ولم کنید
هوانگ: افرین دختر خوب من ازت راضیم
ا/ت: هق خیلی عوضی هستی اشغال
هوانگ: هنوز مهمونمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اسلاید اول
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، هوانگ این یوپ
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
۶۹.۰k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.