داستان درون و بیرون (پارت ²⁴)
داستان درون و بیرون (پارت ²⁴)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
(دارک🖤⚫)
من و تام ماموریت داشتیم، ماموریت بیرون از شهر، حال چمس رو پرسیدم گفت بهتره، خیالم راحت شد. تام از خانوادش خداحافظی کرد و با هم رفتیم سمت ماموریت، تام داشت رانندگی میکرد، یه دفعه پرسید:(راستی، اون روز که بهم زنگ زدی چرا یه دفعه تلفن قطع شد؟) سرم رو پایین نگه داشتم، از اصبانیت دستام رو مشت کردم، الکی داستان سر هم کردم و گفتم:(ما قبلا یه دختر گمشده به اسم چامس رو باید پیدا میکردیم اون موقع که گفتی چمس من چامس شنیدم ولی وقتی رفتم گزارش کردن گفتن اسم دخترت چمس عه نه چامس) سرش رو به نشانه ی تایید تکان داد. اون نباید بفهمه من با چمس نسبت دارم!
ادامه دارد....
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
(دارک🖤⚫)
من و تام ماموریت داشتیم، ماموریت بیرون از شهر، حال چمس رو پرسیدم گفت بهتره، خیالم راحت شد. تام از خانوادش خداحافظی کرد و با هم رفتیم سمت ماموریت، تام داشت رانندگی میکرد، یه دفعه پرسید:(راستی، اون روز که بهم زنگ زدی چرا یه دفعه تلفن قطع شد؟) سرم رو پایین نگه داشتم، از اصبانیت دستام رو مشت کردم، الکی داستان سر هم کردم و گفتم:(ما قبلا یه دختر گمشده به اسم چامس رو باید پیدا میکردیم اون موقع که گفتی چمس من چامس شنیدم ولی وقتی رفتم گزارش کردن گفتن اسم دخترت چمس عه نه چامس) سرش رو به نشانه ی تایید تکان داد. اون نباید بفهمه من با چمس نسبت دارم!
ادامه دارد....
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۱.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.