یه دیوونه دنبالم کرده!!!(part20)
ادامه...
_اون فکر می کنه من با جیمین دوستم، امروز تو رو با من اشتباه گرفته بود و رگ خودشو زده، فکر می کنه بهش خیانت کردم، اگه می تونی با جیمین بیاید بهش ثابت کنید که دروغ نمی گم(با گریه)
✓آآاآااا اوکی، نمی دونستم بیرون رفتن من اینهمه دردسر درست کنه.
_خوب خدافظ.
✓خدافظ، راستی آدرس بیمارستان رو برام بفرست.
_اوکی(گوشی رو قطع کرد)
براش آدرس رو فرستادم، بعدش رفتم داخل اتاقی که کوک بستری بود.
رفتم داخل دیدم موهاش رو داره می کشه و گریه می کنه.
+اگه ا.ت تنهام بزاری خودم رو پرت می کنم با ماشین داخل دره تا دیگه زنده نمونم.
بدو بدو رفتم سمتش و محکم بغلش کردم.
_تو هیچ وقت این کارو نمی کنی، چون من بهت خیانت نمی کنم(با بغض)
برگشت و بهم نگاه کرد، هنوز هم ناراحت بود برای همین دوباره روشو کرد اونور..
_کوک من کاری نکردم که بابتش آسیب ببینم یا اینکه تو بلایی سر خودت بیاری، فقط می خواستم بدونی هیچ وقت ولت نمی کنم.
+پس چرا بهم خیانت کردی؟؟؟؟!!!!
با عربده حرفش رو گفت، پرستار سریع اومد داخل اتاق:
پرستار: لطفا سر و صدا نکنید، اینجا بیمارستانه!!!
_ببخشید متاسفم.
پرستار رفت و درو بست، رفتم تخت کوک که دوباره حرف زدنش رو شروع کرد.
+پس چرا دروغ گفتی.
با صدای پشت سرم برگشتم دیدم رزی اومده.
✓اون بهت دروغ نگفته، من بودم که با جیمین داشتم می رفتم.
دیدم جیمین اومد داخل اتاق...
(علامت جیمین ∆)
∆سلام.
جونگکوک جیمین رو دید سریع با اون حالش بلند شد و بهش حمله کرد(پسرم اون گناه داره)
+پسره ی عوضی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(مشت خوابوند تو دهنش/همه ی اینها ساختگی هستن😑)
دوتا پرستار اومدن داخل اتاق و جیمین و جونگکوک رو از هم جدا کردن، رزی هم یکم بابت اون کتک جونگکوک ناراحت شد.
∆چته مگه من چیکار کردم پسره ی آشغال!!!
✓جیمین بسه!!!
+گوه نخور!!!
جونگکوک اومد جیمین رو بزنه مانع شدم.
_کوک خجالت بکش دوست دخترش اینجاس(رزی رو نشون داد)
#بی_تی_اس
#وی.
#جونگکوک.
#کیوت.
_اون فکر می کنه من با جیمین دوستم، امروز تو رو با من اشتباه گرفته بود و رگ خودشو زده، فکر می کنه بهش خیانت کردم، اگه می تونی با جیمین بیاید بهش ثابت کنید که دروغ نمی گم(با گریه)
✓آآاآااا اوکی، نمی دونستم بیرون رفتن من اینهمه دردسر درست کنه.
_خوب خدافظ.
✓خدافظ، راستی آدرس بیمارستان رو برام بفرست.
_اوکی(گوشی رو قطع کرد)
براش آدرس رو فرستادم، بعدش رفتم داخل اتاقی که کوک بستری بود.
رفتم داخل دیدم موهاش رو داره می کشه و گریه می کنه.
+اگه ا.ت تنهام بزاری خودم رو پرت می کنم با ماشین داخل دره تا دیگه زنده نمونم.
بدو بدو رفتم سمتش و محکم بغلش کردم.
_تو هیچ وقت این کارو نمی کنی، چون من بهت خیانت نمی کنم(با بغض)
برگشت و بهم نگاه کرد، هنوز هم ناراحت بود برای همین دوباره روشو کرد اونور..
_کوک من کاری نکردم که بابتش آسیب ببینم یا اینکه تو بلایی سر خودت بیاری، فقط می خواستم بدونی هیچ وقت ولت نمی کنم.
+پس چرا بهم خیانت کردی؟؟؟؟!!!!
با عربده حرفش رو گفت، پرستار سریع اومد داخل اتاق:
پرستار: لطفا سر و صدا نکنید، اینجا بیمارستانه!!!
_ببخشید متاسفم.
پرستار رفت و درو بست، رفتم تخت کوک که دوباره حرف زدنش رو شروع کرد.
+پس چرا دروغ گفتی.
با صدای پشت سرم برگشتم دیدم رزی اومده.
✓اون بهت دروغ نگفته، من بودم که با جیمین داشتم می رفتم.
دیدم جیمین اومد داخل اتاق...
(علامت جیمین ∆)
∆سلام.
جونگکوک جیمین رو دید سریع با اون حالش بلند شد و بهش حمله کرد(پسرم اون گناه داره)
+پسره ی عوضی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(مشت خوابوند تو دهنش/همه ی اینها ساختگی هستن😑)
دوتا پرستار اومدن داخل اتاق و جیمین و جونگکوک رو از هم جدا کردن، رزی هم یکم بابت اون کتک جونگکوک ناراحت شد.
∆چته مگه من چیکار کردم پسره ی آشغال!!!
✓جیمین بسه!!!
+گوه نخور!!!
جونگکوک اومد جیمین رو بزنه مانع شدم.
_کوک خجالت بکش دوست دخترش اینجاس(رزی رو نشون داد)
#بی_تی_اس
#وی.
#جونگکوک.
#کیوت.
۱۶.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.