شاه دخت سوک جین part1
هوای مورد علاقت دلگیر بارونی
هوای بارونی رو دوست داریچون احساس میکنی دیگه تنهایی گریه نمیکنی
گر چه تنها نبودی اون همیشه همراهت بود
ولی بقیه باوری به وجود اون نداشتن و به این دلیل دیوانه نامیدندت
شاهزاده ی تو مثل بقیه نبود اون چهر خیالی غیر قابل توصیفی داشت
تو بااو تنها بودی و معمولا با یک خیال صحبت میکرد
تو دیوونه نبودی
تو فقط عاشق بودی
زیربارون تو دل شب میرقصیدین
"با من برقص در تاریکی،در میام ستاره و کهکشان،روی عرشه کشتی میان اوقیانوس ها
با من برقص،موقع مستی،موقع خوشحالی،موقع ناراحتی
با من برقص.در میان انبوهی از خاطره ،گذشته واینده
اری...با من برقص هر لحظه و هر کجا زیرا ما به چشم کسانی که صدای اهنگ قلبمان را نمیشنوند دیوانه ایم
و هردو دیوانگی را دوست داریم... "
تو عشقتو همجا میدیدی
تو ایستادی و منتظر عشقت موندی
ایستادی ،با دسته ای از گل های زر قرمز
نه...هیچ کس نمیتونست مانع تو شود نسبت به عشقی که بهش داری...در داستان عاشقانه ای که با او ساختی
همونطور که ایستادی منتظر بودی
از دور دست میتونستی ببینیش که با لباس زیبایی به سمتت میاد
لبخند زیبایی که روی لبش بود امیدی برای زندگی تو بود
حتی نامش هم به معنی هدیه با ارزش بودن بود 《سوکجین》
هدیه ای که به زندگی تو بخشیده شد
قدم هاش بهت نزدیک تر میشد
ولی تو طاقت نیوردی و با سرعت بالا به طرفش دوییدی و محکم بغلش کردی
"بیا جوری بخندیم که اقیانوس ها هم بشنوند
بیا جوری برقصیم که تمام دنیا با خبر شوند
بیا جوری بخونیم که تمام دنیا صدای قلبمان را بشنوند
بیا جوری زندگی کنیم که مردم حسودیشون شود
بیا تا زندگی خوبی رو باهم بسازیم"
میگن وقتی عاشق میشی کنترلی روی خودت نداری این کاملا درست بود عشق مانسبت به هم کنترلی نداشت .
هوای بارونی رو دوست داریچون احساس میکنی دیگه تنهایی گریه نمیکنی
گر چه تنها نبودی اون همیشه همراهت بود
ولی بقیه باوری به وجود اون نداشتن و به این دلیل دیوانه نامیدندت
شاهزاده ی تو مثل بقیه نبود اون چهر خیالی غیر قابل توصیفی داشت
تو بااو تنها بودی و معمولا با یک خیال صحبت میکرد
تو دیوونه نبودی
تو فقط عاشق بودی
زیربارون تو دل شب میرقصیدین
"با من برقص در تاریکی،در میام ستاره و کهکشان،روی عرشه کشتی میان اوقیانوس ها
با من برقص،موقع مستی،موقع خوشحالی،موقع ناراحتی
با من برقص.در میان انبوهی از خاطره ،گذشته واینده
اری...با من برقص هر لحظه و هر کجا زیرا ما به چشم کسانی که صدای اهنگ قلبمان را نمیشنوند دیوانه ایم
و هردو دیوانگی را دوست داریم... "
تو عشقتو همجا میدیدی
تو ایستادی و منتظر عشقت موندی
ایستادی ،با دسته ای از گل های زر قرمز
نه...هیچ کس نمیتونست مانع تو شود نسبت به عشقی که بهش داری...در داستان عاشقانه ای که با او ساختی
همونطور که ایستادی منتظر بودی
از دور دست میتونستی ببینیش که با لباس زیبایی به سمتت میاد
لبخند زیبایی که روی لبش بود امیدی برای زندگی تو بود
حتی نامش هم به معنی هدیه با ارزش بودن بود 《سوکجین》
هدیه ای که به زندگی تو بخشیده شد
قدم هاش بهت نزدیک تر میشد
ولی تو طاقت نیوردی و با سرعت بالا به طرفش دوییدی و محکم بغلش کردی
"بیا جوری بخندیم که اقیانوس ها هم بشنوند
بیا جوری برقصیم که تمام دنیا با خبر شوند
بیا جوری بخونیم که تمام دنیا صدای قلبمان را بشنوند
بیا جوری زندگی کنیم که مردم حسودیشون شود
بیا تا زندگی خوبی رو باهم بسازیم"
میگن وقتی عاشق میشی کنترلی روی خودت نداری این کاملا درست بود عشق مانسبت به هم کنترلی نداشت .
۱۰.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.