اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۸
ادمین ویو:
نیکی با سرعت می دویید و می دویید با شتاب در دستشویی رو باز کرد و داینا رو افتاده بود و جونگشویی که داشت دوباره.....
داینا نیکی زو ندید و دوباره جیغی بنفش کشید ولی یهویی جونگشو به عقب پرت شد و افتاد نیکی داینا رو بلند کرد داینا سفید بود و انگار خون توی صورتش جریان نداشت اشکاش گونه هاش رو بلعیده بود و همچنان که هق هق می زد پاهاش هم میلرزید نگاه نیکی به دامن مدرسه ی پاره ی نیکی نگاه کرد و عصبی به جونگشو اخم کرد
جونگشو:گفته بودم اگه نیای پیشم اینجوری می شه
نیکی: خ//فه شو بم//یر عو//ضی ک/////صخل
داینا رو سریع از اون محل خارج کرد و سه قسمت از هودیشو از زیپش جدا کرد و شد یه نیم تنه و دامن مدرسش اون قسمت جدا شده رو بست به کمر داینا و کلا اون قسمتو پوشوند و محکم بغلش کرد
مدیر:تموم شد نام جونگشو تو اخراجی
مدیر برگه ی اخراج جونگشو رو تو صورتش کوبوند و با تیپا اون از اتاقش انداخت بیرون هوفی کشید و داینا رو صدا کرد که نیکی وارد شد
نیکی:اون توی بیمارستانه
مدیر:حالش خوبه؟!
نیکی:فک نکنم
رگ دست نیکی از عصبانیت بیرون زد جیمین بالای تخت داینا داشت با داینا حرف می زد ولی با دیدن خنده ی داینا ارومی شد وارد اتاق مراقبت شد
نیکی:جیمین!چی برو بیرون
داینا:نه نیکی اون بهم گفت که دوسم داره
نیکی بدجوری شکه شد
نیکی:هن؟!هوف اگه دوست منو می خوای خودتو باید ثابت ک...
جونگشو از دست مدیر فرار کرذه بود و محکم وارد اتاق شد و به سمت نیکی و داینا رفت که مشت محکمی توی سورتش کوبیده شد و بیهوش کف زمین ولو شد سر نیکی از بالا به پایین افتاد و با تعجب به جیمین نگا کرد صورتش قرمز بود و از عصبانیت نفس نفس می زد فحشی زیر لب به جونگشو داد و شیطونو لعنت کرد و برگشت سمت دخترا
جیمین:خوبید؟!
نیکی:تو در امتحان قبولی
و از جلو ی داینا کنار رفت و به داینا اشاره کرد به سمت در و چشمکی به جیمین زد
نیکی:خوش بگذره
و درو بست و به در تکیه داد و ریز ریز خندید ولی یه چیزی رو یادش رفته بود اون جونگشو اون وسط ولو بود درو محکم باز کرد که
پارت۸
ادمین ویو:
نیکی با سرعت می دویید و می دویید با شتاب در دستشویی رو باز کرد و داینا رو افتاده بود و جونگشویی که داشت دوباره.....
داینا نیکی زو ندید و دوباره جیغی بنفش کشید ولی یهویی جونگشو به عقب پرت شد و افتاد نیکی داینا رو بلند کرد داینا سفید بود و انگار خون توی صورتش جریان نداشت اشکاش گونه هاش رو بلعیده بود و همچنان که هق هق می زد پاهاش هم میلرزید نگاه نیکی به دامن مدرسه ی پاره ی نیکی نگاه کرد و عصبی به جونگشو اخم کرد
جونگشو:گفته بودم اگه نیای پیشم اینجوری می شه
نیکی: خ//فه شو بم//یر عو//ضی ک/////صخل
داینا رو سریع از اون محل خارج کرد و سه قسمت از هودیشو از زیپش جدا کرد و شد یه نیم تنه و دامن مدرسش اون قسمت جدا شده رو بست به کمر داینا و کلا اون قسمتو پوشوند و محکم بغلش کرد
مدیر:تموم شد نام جونگشو تو اخراجی
مدیر برگه ی اخراج جونگشو رو تو صورتش کوبوند و با تیپا اون از اتاقش انداخت بیرون هوفی کشید و داینا رو صدا کرد که نیکی وارد شد
نیکی:اون توی بیمارستانه
مدیر:حالش خوبه؟!
نیکی:فک نکنم
رگ دست نیکی از عصبانیت بیرون زد جیمین بالای تخت داینا داشت با داینا حرف می زد ولی با دیدن خنده ی داینا ارومی شد وارد اتاق مراقبت شد
نیکی:جیمین!چی برو بیرون
داینا:نه نیکی اون بهم گفت که دوسم داره
نیکی بدجوری شکه شد
نیکی:هن؟!هوف اگه دوست منو می خوای خودتو باید ثابت ک...
جونگشو از دست مدیر فرار کرذه بود و محکم وارد اتاق شد و به سمت نیکی و داینا رفت که مشت محکمی توی سورتش کوبیده شد و بیهوش کف زمین ولو شد سر نیکی از بالا به پایین افتاد و با تعجب به جیمین نگا کرد صورتش قرمز بود و از عصبانیت نفس نفس می زد فحشی زیر لب به جونگشو داد و شیطونو لعنت کرد و برگشت سمت دخترا
جیمین:خوبید؟!
نیکی:تو در امتحان قبولی
و از جلو ی داینا کنار رفت و به داینا اشاره کرد به سمت در و چشمکی به جیمین زد
نیکی:خوش بگذره
و درو بست و به در تکیه داد و ریز ریز خندید ولی یه چیزی رو یادش رفته بود اون جونگشو اون وسط ولو بود درو محکم باز کرد که
۴.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.