بچه ها میخوام این فیکو مثل کتاب بنویسم💛
🔐قفل بدون کلید🔐
پارت(۱)
(علامت چانیول + علامت ا/ت_)
+خب فک کنم فهمیدی باید چیکار کنی؟
_دوبارهههه؟؟؟
+آره دوباره اگر میخوای خرج زندگیتو بدی باید انجامش بدی
_باشه فقط یک سوال؟
+چی؟
_دستمزدش چقدره؟
+خوبه
_چقدرههه؟؟
+برو بابا الان دیرت میشه
_باشه رفتم بای
+بای
دوباره....ولی من به خودم قول داده بودم که دیگه انجامش ندم وای خدا حالا باید چیکار کنم اگر هم اینکارو رد کنم دیگه نمیتونم اجاره خونمو بدم و باید تو کوچه بمونم
نمیدونم چیکار کنم خب همین یکبار که اشکال نداره
رسیدم به لوکیشنی که چانیول گفته بودم
یک کارخانه ی متروکه بود
خب دختر بزن بریمم تو میتونی
رفتم توی کارخانه چند تا مرد با لباس های مشکی وایساده بودن
_محموله رو اوردم
#اسم_رمز
_رز مشکی
#بفرمایید_داخل_خانم_ا/ت
وارد شدم رفتم پیش بیگ بن (به معنای بن بزرگ)رییس اون کارخانه محموله رو گذاشتم رو میزش
(علامت بیگ بن &)
_خب اینم محموله حالا اون دستگاه رو رد کن بیاد
&از کجا بدونم اصله
_چانیول تا حالا جنس بد بهت داده ؟
&نه
_پس چی میگی؟؟
&خیلی خب بگیرش
_مرسی چاقالو
&به من نگو چاقالو
_باشه چاقالو
اومدم بیرون داشتم برمیگشتم پیش چانیول که درد شدیدی رو توی گردنم حس کردم سرم گیج رفت و دیگه نفهمیدم چی شد
..پرش زمانی به وقتی ا/ت به هوش اومد..
_وایی سرم چقد درد میکنه وایسا اینجا کجاست من اینجا چیکار میکنم
خواستم پاشم ولی پاهام توان حرکت رو نداشتن که یهو در اتاقی که توش گیر کرده بودم باز شد و یک مرد اومد تو اون لباس های سفید داشت اومد دستمو گرفت بلندم کرد کمکم کرد و منو برد توی یک اتاق و خوابوند روی یک تخت بزرگ
(علامت کوک @)
@خب یک چیزی رو باید بهت بگم من واقعا معذرت میخوام که مجبور شدیم اینطوری بیاریمت اینجا و از الان قراره تو خانم این عمارت بشی
_وایسا وایسا چییی من قراره خانم این عمارت شم؟
@آره قراره با ارباب اینجا ازدواج کنی
_اونوقت ارباب اینجا کیه؟
@اسم ایشون کیم تهیونگه
_خب اسم تو چیه؟
@بنده کوچیک شما جونگ کوک هستم
_خب ببین نمیدونم چی چی کوک من باید از اینجا برم
و از روی تخت بلند شدم
@نه خانم نمیتونم همچین اجازه ای بهتون بدم
_اوهووو اجازه ی من دست تو نیست
@لطفا خانم نمیخوام با خشونت باهاتون رفتار کنم
_او خب با خشونت رفتار کن ببینم
@حراست(با داد)
که چند تا زن با کت و شلوار های قهوه ای و کلاه های قرمز اومدم تو دستامو گرفتن انداختنم روی تخت و داشتن دست و پاهامو میبستن
_ولممم کنینننننننن
که در باز شد و یک مرد با لباس های مشکی اومد تو
(علامت تهیونگ∆)
∆ولش کنین
همه با هم(یعنی کوک و کلاه قرمزا):چشم
اومد کنار من وایساد چونمو گرفت بالا
∆چقد خوشگله. قراره زنم بشی میدونستی
_ولممم کنننن عوضیییی(با داد)
که لباشو گذاشت رو لبام و فشار میداد
پارت(۱)
(علامت چانیول + علامت ا/ت_)
+خب فک کنم فهمیدی باید چیکار کنی؟
_دوبارهههه؟؟؟
+آره دوباره اگر میخوای خرج زندگیتو بدی باید انجامش بدی
_باشه فقط یک سوال؟
+چی؟
_دستمزدش چقدره؟
+خوبه
_چقدرههه؟؟
+برو بابا الان دیرت میشه
_باشه رفتم بای
+بای
دوباره....ولی من به خودم قول داده بودم که دیگه انجامش ندم وای خدا حالا باید چیکار کنم اگر هم اینکارو رد کنم دیگه نمیتونم اجاره خونمو بدم و باید تو کوچه بمونم
نمیدونم چیکار کنم خب همین یکبار که اشکال نداره
رسیدم به لوکیشنی که چانیول گفته بودم
یک کارخانه ی متروکه بود
خب دختر بزن بریمم تو میتونی
رفتم توی کارخانه چند تا مرد با لباس های مشکی وایساده بودن
_محموله رو اوردم
#اسم_رمز
_رز مشکی
#بفرمایید_داخل_خانم_ا/ت
وارد شدم رفتم پیش بیگ بن (به معنای بن بزرگ)رییس اون کارخانه محموله رو گذاشتم رو میزش
(علامت بیگ بن &)
_خب اینم محموله حالا اون دستگاه رو رد کن بیاد
&از کجا بدونم اصله
_چانیول تا حالا جنس بد بهت داده ؟
&نه
_پس چی میگی؟؟
&خیلی خب بگیرش
_مرسی چاقالو
&به من نگو چاقالو
_باشه چاقالو
اومدم بیرون داشتم برمیگشتم پیش چانیول که درد شدیدی رو توی گردنم حس کردم سرم گیج رفت و دیگه نفهمیدم چی شد
..پرش زمانی به وقتی ا/ت به هوش اومد..
_وایی سرم چقد درد میکنه وایسا اینجا کجاست من اینجا چیکار میکنم
خواستم پاشم ولی پاهام توان حرکت رو نداشتن که یهو در اتاقی که توش گیر کرده بودم باز شد و یک مرد اومد تو اون لباس های سفید داشت اومد دستمو گرفت بلندم کرد کمکم کرد و منو برد توی یک اتاق و خوابوند روی یک تخت بزرگ
(علامت کوک @)
@خب یک چیزی رو باید بهت بگم من واقعا معذرت میخوام که مجبور شدیم اینطوری بیاریمت اینجا و از الان قراره تو خانم این عمارت بشی
_وایسا وایسا چییی من قراره خانم این عمارت شم؟
@آره قراره با ارباب اینجا ازدواج کنی
_اونوقت ارباب اینجا کیه؟
@اسم ایشون کیم تهیونگه
_خب اسم تو چیه؟
@بنده کوچیک شما جونگ کوک هستم
_خب ببین نمیدونم چی چی کوک من باید از اینجا برم
و از روی تخت بلند شدم
@نه خانم نمیتونم همچین اجازه ای بهتون بدم
_اوهووو اجازه ی من دست تو نیست
@لطفا خانم نمیخوام با خشونت باهاتون رفتار کنم
_او خب با خشونت رفتار کن ببینم
@حراست(با داد)
که چند تا زن با کت و شلوار های قهوه ای و کلاه های قرمز اومدم تو دستامو گرفتن انداختنم روی تخت و داشتن دست و پاهامو میبستن
_ولممم کنینننننننن
که در باز شد و یک مرد با لباس های مشکی اومد تو
(علامت تهیونگ∆)
∆ولش کنین
همه با هم(یعنی کوک و کلاه قرمزا):چشم
اومد کنار من وایساد چونمو گرفت بالا
∆چقد خوشگله. قراره زنم بشی میدونستی
_ولممم کنننن عوضیییی(با داد)
که لباشو گذاشت رو لبام و فشار میداد
۴.۵k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.