تکپارتی درخواستییی
سلام جعون ات هستم.۲۶ سالمه و دو سالی میشه یا کوک ازدواج کردم.
من و جونگ کوک همدیگه ر خیلی دوس داشتیم البته من حسم بهش عوض نشده ولی اون اون حتی بهم نگا هم نمیکنه.
هر روز دخترای متفاوت و میاره تو این خونه و اگه من حرفی بهشون بزنم منو کتک میزنه.امروزم یکی رو اورده بود به اسم یوناسر شام بو که رو صندلی کنار کوک نشستم.
که یونا اومد و گف
÷هی هرزه از جام پاشو
+ببخشید
÷گفتم از سر جام پاشو
+هه فک نمیکنم در حدی باشی که به من دستور بدی،درضمن من همسر کوکم پس حق دارم اینجا بشینم،و اینکه اسم خودتو رو من نزار این تویی که هرزه ای دنبال شوهر مردمی
÷ددیی نمیخوای بهش چیزی بگی(همراه با گریه الکی)
=ات گمشو از اینجا پاشو
+پا نشم چی میشه بازم کتکم میزنی هاا ،بازم تو اتاق زندانیم میکنی
از جام پاشدمو رفتم تو اتاقم برگه های طلاقی که از وکیل گرفته بودمو اوردم و جلوش انداختم.که با تعجب نگا کرد
=اینا چین
+برگه های طلاق
=چییی
+هوم طلاق میگیرم،من خسته شدم دیگه نمیتونم تحمل کنم که هر روز یه دختر و بیاری اینجا تا باهاشو وقت بگذرونی،هر روز کتکم بزنی
+طلاق میگیرم هم تو راحت میشی هم من
=ات مزخرف نگو
+مزخرف نمیگم
= تو هیچ حقی نداری که طلاق بگیری میفهمییی
+چرا چرا نباید طلاق بگیرم ها چرااا که بشینم تو این خونه وقت گذرونی هاتو با دوست دختراتو ببینم هاا که هر روز بی دلیل ازت کتک بخورم هااا
=ات من من متاسفم خواهش میکنم نکن اینکارو
+امضا کن
=نمیکنم
+باید امضا کنی
=منم گفتم نمیکنممم(برگه ها رو پاره میکنه)
=من دوست دارم میفهمی دوست دارم
+نداری نداری
=دارم
+اگه دوسم داشتی هیچ وقت اینکارا رو نمیکردی هیچ وقت نمیزاشتی این هرزه ها جای منو بگیرن
میدونی من چقد تو اون اتاق رو اون تخت گریه کردم به خاطر اینکه اینا حق دارن تو بغلت بخوابن،حق دارن لمست کنن،حق دارن طعم محبتو بچشن ولی من نه
=😭😭ات من هق همچیو درس میکنم قول میدم
+دیگه هیچی درس نمیشه
=میشه من درستش میکنم
÷یا ددی منم اینجاما
=گمشو از خونم بیرون هرزههه
÷یه روزی خودت بهم بر میگردی
=گمشوو
سرمو که به طرف ات بر گردوندم نبو رفته بود تو اتاقش رفتم پیششو از پشت بغلش کردم
=معذرت میخوام بیب
+....
=ات باهام حرف بزن
+...
=من قول میدم همچیو مث سابق کنم
+چجوری ها چجوری فک کردی اعتماد من بر میگرده
=من برش میگردونم
+...
کوک اروم ات و به طرف خودش بر گردوندو شروع به بوسیدن لباش کرد
و
پایاننن
من و جونگ کوک همدیگه ر خیلی دوس داشتیم البته من حسم بهش عوض نشده ولی اون اون حتی بهم نگا هم نمیکنه.
هر روز دخترای متفاوت و میاره تو این خونه و اگه من حرفی بهشون بزنم منو کتک میزنه.امروزم یکی رو اورده بود به اسم یوناسر شام بو که رو صندلی کنار کوک نشستم.
که یونا اومد و گف
÷هی هرزه از جام پاشو
+ببخشید
÷گفتم از سر جام پاشو
+هه فک نمیکنم در حدی باشی که به من دستور بدی،درضمن من همسر کوکم پس حق دارم اینجا بشینم،و اینکه اسم خودتو رو من نزار این تویی که هرزه ای دنبال شوهر مردمی
÷ددیی نمیخوای بهش چیزی بگی(همراه با گریه الکی)
=ات گمشو از اینجا پاشو
+پا نشم چی میشه بازم کتکم میزنی هاا ،بازم تو اتاق زندانیم میکنی
از جام پاشدمو رفتم تو اتاقم برگه های طلاقی که از وکیل گرفته بودمو اوردم و جلوش انداختم.که با تعجب نگا کرد
=اینا چین
+برگه های طلاق
=چییی
+هوم طلاق میگیرم،من خسته شدم دیگه نمیتونم تحمل کنم که هر روز یه دختر و بیاری اینجا تا باهاشو وقت بگذرونی،هر روز کتکم بزنی
+طلاق میگیرم هم تو راحت میشی هم من
=ات مزخرف نگو
+مزخرف نمیگم
= تو هیچ حقی نداری که طلاق بگیری میفهمییی
+چرا چرا نباید طلاق بگیرم ها چرااا که بشینم تو این خونه وقت گذرونی هاتو با دوست دختراتو ببینم هاا که هر روز بی دلیل ازت کتک بخورم هااا
=ات من من متاسفم خواهش میکنم نکن اینکارو
+امضا کن
=نمیکنم
+باید امضا کنی
=منم گفتم نمیکنممم(برگه ها رو پاره میکنه)
=من دوست دارم میفهمی دوست دارم
+نداری نداری
=دارم
+اگه دوسم داشتی هیچ وقت اینکارا رو نمیکردی هیچ وقت نمیزاشتی این هرزه ها جای منو بگیرن
میدونی من چقد تو اون اتاق رو اون تخت گریه کردم به خاطر اینکه اینا حق دارن تو بغلت بخوابن،حق دارن لمست کنن،حق دارن طعم محبتو بچشن ولی من نه
=😭😭ات من هق همچیو درس میکنم قول میدم
+دیگه هیچی درس نمیشه
=میشه من درستش میکنم
÷یا ددی منم اینجاما
=گمشو از خونم بیرون هرزههه
÷یه روزی خودت بهم بر میگردی
=گمشوو
سرمو که به طرف ات بر گردوندم نبو رفته بود تو اتاقش رفتم پیششو از پشت بغلش کردم
=معذرت میخوام بیب
+....
=ات باهام حرف بزن
+...
=من قول میدم همچیو مث سابق کنم
+چجوری ها چجوری فک کردی اعتماد من بر میگرده
=من برش میگردونم
+...
کوک اروم ات و به طرف خودش بر گردوندو شروع به بوسیدن لباش کرد
و
پایاننن
۲۷.۴k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.