تک پارتی(درخواستی )
(وقتی با گربه هاش صحبت میکنی و....)
صبحت رو دوباره شروع کردی از تخت خواب دل کندی لینو امروز هم خونه نبود و خب درکش میکردی اونا هم داشتن روی کامبک جدیدشون کار میکردن و خوب وقت نداشتن بعد از اینکه تخت رو به طور کامل مرتب کردی به سمت بیرون رفتی و رفتی توی آشپز خونه و برای خودت یک لیوان آب ریختی و همش رو با یک نفس سر کشیدی بعد از خوردن آب به سمت اتاق گربه های لینو رفتی تو همیشه به فکر اونا بودی و خوب دوستشون داشتی و مراقبشون بودی بعد از اینکه طرف غذاشون رو پر کردی سه تا از گربه هاش به سمتت اومدن و نشستن بهشون غذا دادی و شروع به حرف کردی
آت :میدونید من باباتون رو درک میکنم اون همیشه برام وقت میزاشت و خب آره میخوام بگم چقدر عاشقشم ولی خجالت میکشم و خب دوستش دارم میخوام زندگیم رو باهاش خلاصه کنم دوستش دارم در هر شرایط مهم نیست کی من پیشش میمونم راستی گفتم من از فنای آستری کیذر خیلی دوستشون دارم و خب دیوانه بار عاشقشونم و راستی آها اگر لطف اونا نبود منو لینو هیچ وقت بهم نمیرسیدیم و...
حرفت با گره خوردن دستای لینو دور کمرت قطع شد اولش ترسیدی ولی از عطر تنش فهمیدی لینو هست به سمتش برگشتی اون گفت
لینو :پس خجالت میکشی یک کاری میکنم که دیگه چیزی به اسم خجالت توی زندگیمون نباشه
آت :لی لینو
لینو :هیسس ایندفعه باید اسممو ناله کنی بیب
مین سو
تابع قوانین جمهوری اسلامی
صبحت رو دوباره شروع کردی از تخت خواب دل کندی لینو امروز هم خونه نبود و خب درکش میکردی اونا هم داشتن روی کامبک جدیدشون کار میکردن و خوب وقت نداشتن بعد از اینکه تخت رو به طور کامل مرتب کردی به سمت بیرون رفتی و رفتی توی آشپز خونه و برای خودت یک لیوان آب ریختی و همش رو با یک نفس سر کشیدی بعد از خوردن آب به سمت اتاق گربه های لینو رفتی تو همیشه به فکر اونا بودی و خوب دوستشون داشتی و مراقبشون بودی بعد از اینکه طرف غذاشون رو پر کردی سه تا از گربه هاش به سمتت اومدن و نشستن بهشون غذا دادی و شروع به حرف کردی
آت :میدونید من باباتون رو درک میکنم اون همیشه برام وقت میزاشت و خب آره میخوام بگم چقدر عاشقشم ولی خجالت میکشم و خب دوستش دارم میخوام زندگیم رو باهاش خلاصه کنم دوستش دارم در هر شرایط مهم نیست کی من پیشش میمونم راستی گفتم من از فنای آستری کیذر خیلی دوستشون دارم و خب دیوانه بار عاشقشونم و راستی آها اگر لطف اونا نبود منو لینو هیچ وقت بهم نمیرسیدیم و...
حرفت با گره خوردن دستای لینو دور کمرت قطع شد اولش ترسیدی ولی از عطر تنش فهمیدی لینو هست به سمتش برگشتی اون گفت
لینو :پس خجالت میکشی یک کاری میکنم که دیگه چیزی به اسم خجالت توی زندگیمون نباشه
آت :لی لینو
لینو :هیسس ایندفعه باید اسممو ناله کنی بیب
مین سو
تابع قوانین جمهوری اسلامی
۷.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.