قسمت اول بی احساس
بخش اول
آن روز شش نفر کشته و یک نفر مجروح شد. ابتدا مادر و مادر بزرگ، سپس دانشجویی که هراسان وارد شد تا آن مرد را متوقف کند، بعد از آن دو مرد ۵۰ ساله که در صف اول رژه ایستاده بودند سپس یک پلیس و بالاخره خود آن مرد. او از پیش انتخاب کرده بود تا آخرین قربانی کشتار جنون آمیز خود باشد. او با چاقو ضربه محکمی به سینه اش زد و مانند اکثر قربانیان، قبل از آمدن آمبولانس جان
خود را از دست داد به وضوح شاهد تمام این اتفاقات بودم. مثل همیشه با چشمان خالی از احساس آنجا ایستاده بودم.
آن روز شش نفر کشته و یک نفر مجروح شد. ابتدا مادر و مادر بزرگ، سپس دانشجویی که هراسان وارد شد تا آن مرد را متوقف کند، بعد از آن دو مرد ۵۰ ساله که در صف اول رژه ایستاده بودند سپس یک پلیس و بالاخره خود آن مرد. او از پیش انتخاب کرده بود تا آخرین قربانی کشتار جنون آمیز خود باشد. او با چاقو ضربه محکمی به سینه اش زد و مانند اکثر قربانیان، قبل از آمدن آمبولانس جان
خود را از دست داد به وضوح شاهد تمام این اتفاقات بودم. مثل همیشه با چشمان خالی از احساس آنجا ایستاده بودم.
۱.۶k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.