♡شروع مجدد پارت۴♡
زنگ تفریح :
داشتیم با میا رد می شودیم که دیدم اونا هم اونجا اومدیم راهمو کج کنیم که اون دخترا اومدن : هوی مگه نگفتیم دورو بر کراشای ما نپلکید (کوکی و تهیونگ داشتن نگاه میکردن) ات: ببین دختره ی هرزه کوکی : هوی به کسی روی من کراش داره نگو هرزه دختره تو ذهنش اولین باره کوکی ازم دفاع میکنه وایی دیعنی ازم خوشش میاد وایییی ات: هرزه هرزه هرزه هرزه کوکی اومد بلندش که دختره: کوکی من خودم حسابشو میرسم ات: هیچ غلطی نمیتونی بکنی دختره اومد مشت بهم بزنه که دستشو گرفتم و چرخوندم و پرت کردم تو اشغالی همه ی مدرسع حتی معلما کپ کرده بودن ات: چی شده؟ یکی: هیچ کس تا الان جرعت دست بلند کردن روش نداشته تاحالا که دختره بلند شد و با دادی که حتی معلما ازش میترسیدن گفت : همه گی گمشین دعوا خصوصیه همه رفتن کلی دختررو کت زدم و تا اینکه دوستش میارو بشکون گرفت و اون دختره با اجور زد تو دهنم بدجور درد داشا اون دوتا فرار کردن و میا رفت پیش معلم که بهشون بگه بیان کمک
توی کلاس
خانم ات خیلی محکم داره میزنه اون دختررو معلم اره که مدیر اومد همه اومدن از پنجره اون ور مدیر یکم توضیح درباره ی اردو فردا داد که یهو میا اون دوتا دختره با قیافه ی کتک خورده اومدن و همه خندیدن که میا با گریه اومد معلم: میا چرا گریه میکنی ات کجاس میا: خانم این دختره هق هق من و بشکون گرفت هق هق و اون یکی از فرست استفاده کرد و با اجور زد ت دهن ات و ات الان بیهوش شده ( گریه با داد) معلم : ای وای اگه خانوادش بفهمن کل مدرسه رو با خاک یک سان میکنن رفتن سمت که یهو کوکی دویید سمت در و رفت بیرون
از زبون ات
داشت چشمام بسته میشد که یک پسر دیدم که دشات میگفت چشمات و نبند و میدویید سمتم
داشتیم با میا رد می شودیم که دیدم اونا هم اونجا اومدیم راهمو کج کنیم که اون دخترا اومدن : هوی مگه نگفتیم دورو بر کراشای ما نپلکید (کوکی و تهیونگ داشتن نگاه میکردن) ات: ببین دختره ی هرزه کوکی : هوی به کسی روی من کراش داره نگو هرزه دختره تو ذهنش اولین باره کوکی ازم دفاع میکنه وایی دیعنی ازم خوشش میاد وایییی ات: هرزه هرزه هرزه هرزه کوکی اومد بلندش که دختره: کوکی من خودم حسابشو میرسم ات: هیچ غلطی نمیتونی بکنی دختره اومد مشت بهم بزنه که دستشو گرفتم و چرخوندم و پرت کردم تو اشغالی همه ی مدرسع حتی معلما کپ کرده بودن ات: چی شده؟ یکی: هیچ کس تا الان جرعت دست بلند کردن روش نداشته تاحالا که دختره بلند شد و با دادی که حتی معلما ازش میترسیدن گفت : همه گی گمشین دعوا خصوصیه همه رفتن کلی دختررو کت زدم و تا اینکه دوستش میارو بشکون گرفت و اون دختره با اجور زد تو دهنم بدجور درد داشا اون دوتا فرار کردن و میا رفت پیش معلم که بهشون بگه بیان کمک
توی کلاس
خانم ات خیلی محکم داره میزنه اون دختررو معلم اره که مدیر اومد همه اومدن از پنجره اون ور مدیر یکم توضیح درباره ی اردو فردا داد که یهو میا اون دوتا دختره با قیافه ی کتک خورده اومدن و همه خندیدن که میا با گریه اومد معلم: میا چرا گریه میکنی ات کجاس میا: خانم این دختره هق هق من و بشکون گرفت هق هق و اون یکی از فرست استفاده کرد و با اجور زد ت دهن ات و ات الان بیهوش شده ( گریه با داد) معلم : ای وای اگه خانوادش بفهمن کل مدرسه رو با خاک یک سان میکنن رفتن سمت که یهو کوکی دویید سمت در و رفت بیرون
از زبون ات
داشت چشمام بسته میشد که یک پسر دیدم که دشات میگفت چشمات و نبند و میدویید سمتم
۱۳.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.