بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 31)
ات ویو
موهامو خشک کردم و باز گذاشتم و یه ارایش ساده کردم چون همینجوریش بدون ارایش خیلی خوشگل بودم و لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم و با خجالت از اتاقم اومدم بیرون و از پله ها رفتم پایین که تهیونگ نبودش گفتم حتما حیاطه رفتم تو حیاط که بله حدسم درست بود مثل همیشه تو ماشین بود که خودمو جمع و جور کردم و رفتم سوار ماشین شدم
...
تهیونگ: اومدی... بریم؟
ات: ب... بریم ( خجالت)
تهیونگ: ( ماشین روشن کرد و حرکت کردن به سمت کمپانی)
( تو راه که داشتن میرفتن ات داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد و وقتی یه چیزی دید جیغ زد که تهیونگ هول شد و ماشین زد کنار)
تهیونگ: چی شده؟! ( نگران، تعجب)
ات: فیلم اشتباه من اومده تو سینمااااا وایییی ( ذوق)
تهیونگ: هان؟!😐
ات: نشنیدی؟؟.... فیلم My Mistake که اسپانیایی هست و جدیدهههه.... فعلا تو سینما ها پخش میشه یونای عوضی رفته دیده میگه قشنگه منم ببینم
تهیونگ: خب الان چرا جیغ زدی؟
ات: خب چون این فیلم کمیابه دیر به دیر میاد سینما امروز هم حتما ساعت خاصی میخواد نشون بده که من نمیتونم ببینم چون هیچ وقت نتونستم برم سینما پدرم اجازه نمیداد میگفت این فیلما مناسب سن من نیست که نمیبینه من چقد بزرگ شدم( بغض)
تهیونگ: خب... ( یکم رفت تو فکر) خب میخوای الان بریم سوال کنیم که ساعت چند نشون میده که بیایم ببینیم...هوم؟
ات: واقعا؟! ( ذوق)
تهیونگ: آره ( لبخند)
ات: ولی خب پدرم که اجازه نمیده...
تهیونگ: پدرت الان نیست که ببینه تو کجایی
بعدشم من بادیگاردت هستم و پدرت گفت هر جا خواستی ببرمت یعنی حرفی که خودش زده نمیتونه علیهش وایسته که دختر خوب ( خنده)
ات: عا اره راست میگی ( خنده)
تهیونگ: میخوای تو توی ماشین بمون من برم بپرسم بیام
ات: باشه ( لبخند)
تهیونگ: ( در ماشین باز کرد تا پیاده شه ولی یهو تو فکر فرو رفت)
ات: چی شد؟ تهیونگ.... تهیونگ ( تکونش داد)
تهیونگ: ها بله
ات: کجایی ( خنده)
تهیونگ: ات توهم باهام بیا نمیخوام تنها بمونی
ات: چرا یهو تغییر نظر دادی
تهیونگ: سوال نپرس پیاده شو ( پیاده شد)
ات: ( با حالت سوالی به تهیونگ زل زد و بعدش پیاده شد و رفتن سوال پرسیدن.... فیلم ساعت 8 شب شروع میشه.... و دوباره برگشتن تو ماشین و به سمت کمپانی رفتن.... بعد چند مین رسیدن و پیاده شدن و وارد کمپانی شدن)
..
تهیونگ: خب کجا باید بریم؟ کدوم اتاقه؟
ات: خودمم نمیدونم بزار بپرسم...ببخشید خانم
کارمند: بله؟
ات: اتاق آقای کیم سوکجین کجاست؟
کارمند: با ایشون هماهنگی ای داشتید؟
ات: بله من قراره مدل برندشون باشم
کارمند: بله یه لحظه ( تلفن برداشت و زنگ زد به یه نفر و بعدش گفت) طبقه ی 9 اتاق 7
ات: ممنون
( با تهیونگ سوار اسانسور شدن و به طبقه 9 رفتن و در اتاق 7 زدن)
..
شرط.... 45 کامنت.... 45 لایک
(𝐏𝐚𝐫𝐭 31)
ات ویو
موهامو خشک کردم و باز گذاشتم و یه ارایش ساده کردم چون همینجوریش بدون ارایش خیلی خوشگل بودم و لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم و با خجالت از اتاقم اومدم بیرون و از پله ها رفتم پایین که تهیونگ نبودش گفتم حتما حیاطه رفتم تو حیاط که بله حدسم درست بود مثل همیشه تو ماشین بود که خودمو جمع و جور کردم و رفتم سوار ماشین شدم
...
تهیونگ: اومدی... بریم؟
ات: ب... بریم ( خجالت)
تهیونگ: ( ماشین روشن کرد و حرکت کردن به سمت کمپانی)
( تو راه که داشتن میرفتن ات داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد و وقتی یه چیزی دید جیغ زد که تهیونگ هول شد و ماشین زد کنار)
تهیونگ: چی شده؟! ( نگران، تعجب)
ات: فیلم اشتباه من اومده تو سینمااااا وایییی ( ذوق)
تهیونگ: هان؟!😐
ات: نشنیدی؟؟.... فیلم My Mistake که اسپانیایی هست و جدیدهههه.... فعلا تو سینما ها پخش میشه یونای عوضی رفته دیده میگه قشنگه منم ببینم
تهیونگ: خب الان چرا جیغ زدی؟
ات: خب چون این فیلم کمیابه دیر به دیر میاد سینما امروز هم حتما ساعت خاصی میخواد نشون بده که من نمیتونم ببینم چون هیچ وقت نتونستم برم سینما پدرم اجازه نمیداد میگفت این فیلما مناسب سن من نیست که نمیبینه من چقد بزرگ شدم( بغض)
تهیونگ: خب... ( یکم رفت تو فکر) خب میخوای الان بریم سوال کنیم که ساعت چند نشون میده که بیایم ببینیم...هوم؟
ات: واقعا؟! ( ذوق)
تهیونگ: آره ( لبخند)
ات: ولی خب پدرم که اجازه نمیده...
تهیونگ: پدرت الان نیست که ببینه تو کجایی
بعدشم من بادیگاردت هستم و پدرت گفت هر جا خواستی ببرمت یعنی حرفی که خودش زده نمیتونه علیهش وایسته که دختر خوب ( خنده)
ات: عا اره راست میگی ( خنده)
تهیونگ: میخوای تو توی ماشین بمون من برم بپرسم بیام
ات: باشه ( لبخند)
تهیونگ: ( در ماشین باز کرد تا پیاده شه ولی یهو تو فکر فرو رفت)
ات: چی شد؟ تهیونگ.... تهیونگ ( تکونش داد)
تهیونگ: ها بله
ات: کجایی ( خنده)
تهیونگ: ات توهم باهام بیا نمیخوام تنها بمونی
ات: چرا یهو تغییر نظر دادی
تهیونگ: سوال نپرس پیاده شو ( پیاده شد)
ات: ( با حالت سوالی به تهیونگ زل زد و بعدش پیاده شد و رفتن سوال پرسیدن.... فیلم ساعت 8 شب شروع میشه.... و دوباره برگشتن تو ماشین و به سمت کمپانی رفتن.... بعد چند مین رسیدن و پیاده شدن و وارد کمپانی شدن)
..
تهیونگ: خب کجا باید بریم؟ کدوم اتاقه؟
ات: خودمم نمیدونم بزار بپرسم...ببخشید خانم
کارمند: بله؟
ات: اتاق آقای کیم سوکجین کجاست؟
کارمند: با ایشون هماهنگی ای داشتید؟
ات: بله من قراره مدل برندشون باشم
کارمند: بله یه لحظه ( تلفن برداشت و زنگ زد به یه نفر و بعدش گفت) طبقه ی 9 اتاق 7
ات: ممنون
( با تهیونگ سوار اسانسور شدن و به طبقه 9 رفتن و در اتاق 7 زدن)
..
شرط.... 45 کامنت.... 45 لایک
۱۱.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.