پارت ۴۹
پارت ۴۹
#دیانا
مار هی داشت میومد نزدیک
فک کنم دیگ بدبختیم هی جیغ زدم
یهو مار ندیدم .
دیدم پایین میخاد بیاد روی منو مهدیس من غش کردم
سیاهی
#ارسلان
یک جیغ هایی امد رفتیم .دیدیم از یک چاه داره صدا میاد با چیز که دیدم اشکم در امد
دیدم دیانا غش کرده مهدیس جیغ میزنه یک مار هن هس سری پریدم ت چاه دیانا بقل کردم مار در رفت محراب با یک طناب دیانا برد منو مهدیس هن رفتیم
دیانا رو بقل کردم سری دویدیم با محراب مهدیس
ا . دیانا قشنگم چشماتو باز کن
ا. دیانا با ت هم چشماتو باز کن
ریدیم به چادر
دیانا رو گذاشتم داخل چادر
عسل و پانیذ و مهدیس
گریه مبکردن
آب ریختم صورتش بیدار نشود
تصمیم گرفتم ببرمش بیمارستان
من دیانا بردم بیمارستان
نزاشتم کسی بیاد
دیانا حالش خوب میشه یا ن؟
#دیانا
مار هی داشت میومد نزدیک
فک کنم دیگ بدبختیم هی جیغ زدم
یهو مار ندیدم .
دیدم پایین میخاد بیاد روی منو مهدیس من غش کردم
سیاهی
#ارسلان
یک جیغ هایی امد رفتیم .دیدیم از یک چاه داره صدا میاد با چیز که دیدم اشکم در امد
دیدم دیانا غش کرده مهدیس جیغ میزنه یک مار هن هس سری پریدم ت چاه دیانا بقل کردم مار در رفت محراب با یک طناب دیانا برد منو مهدیس هن رفتیم
دیانا رو بقل کردم سری دویدیم با محراب مهدیس
ا . دیانا قشنگم چشماتو باز کن
ا. دیانا با ت هم چشماتو باز کن
ریدیم به چادر
دیانا رو گذاشتم داخل چادر
عسل و پانیذ و مهدیس
گریه مبکردن
آب ریختم صورتش بیدار نشود
تصمیم گرفتم ببرمش بیمارستان
من دیانا بردم بیمارستان
نزاشتم کسی بیاد
دیانا حالش خوب میشه یا ن؟
۵.۸k
۱۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.