اونی چان من گیسوکمنده☆12
*و همکنون ناهویا و سویا که قرمز شدن در حد هندونه و به همدیگه نگاه میکنن*
●ارتباط چشمی (ناهویا که چشماش بستس حاجی... نه چیز حله)
●ناهویا: من مردم تو زنده ای
●سویا: نه منم مردم
●ناهویا: خب فرار کنیم از باجی یا بریم پشت دراکن قایم شیم؟
●سویا: بریم پشت دراکن
پایان ارتباطات چشمی دو برادر●
ا/ت: چرا همتون اینجوری مثل بز بهم نگاه میکنین
دراکن: هیچی ما نگاه نمیکردیم
*همه به هوا نگاه کردن*
*ا/ت که چپ چپ به باجی نگاه میکنه*
*ناهویا و سویا که اماده فرار از باجین*
*بعد ده دقیقه همه مست تر از مست🦦نویسنده داره احساس میکنه چرت و پرت داره مینویسه و خیلی بد شده ۱۶ سالشونه خیر سرشون مست میکنن ؟🥰*
سویا: من دیگه خوابم میاد
*سرش میزاره روی پاهای ا/ت و چشاش میبنده*
ا/ت: خب پس بخواب
*ا/ت خوابش میگیره و سرش میزاره روی شونه ناهویا و چشاش میبنده که باجی میاددد*
[سوال~ باجی کجا بوده؟ باجی رفته بود برا مایکی دوریاکی بخره چون مایکی خودش کشته بود برای دوریاکی]
*باجی میاد وقتی که همه باجیو از دور میبینن چیفویو میفرسان جلو تر تاکمیچی و دراکن و مایکی و میتسویا یه جوری میخوان جلوی باجی بگیرن که نیاد اینور چیفویو هم داره باجیو اروم سازی میکنه*
باجی: چتونه شما؟
چیفویو: باجی سان چطوره برگردیم بیشتر ابجو بخریم
باجی: نه دیگه بسه یکم دیگه میمیرین
مایکی: این که دوریاکی خالیه من خالی میخواستم
باجی: مایکی سرت به جایی خورده؟
دراکن: باجی چطوره برگردیم اونور دریا نگاه کنیم ها؟
باجی: نه اینور هم دریا هست
میتسویا: باجی بیا برات لباس جدید میخوام بدوزم اندازت بگیرم
باجی: خب بعدا بگیر
*اما باجی بازم میاد و میبینه که این ۳ نفر تو چه پوزیشنن😔*
____
کرم ریزی ها ها ها ها ها امشب میزارم براتون پس زیاد کرم ریزی نیست
راستیییی بازدید های فیکا خیلی بالا رفته یعنی مثلا به ۳۰۰ تا رسیده میشه تویی که میای و میخونی و میری یه کامنت بزاری یا لایک کنی :]]؟
قربون دستت
قدرنویسنده را بدانید امروز سومین باره پارت گزاشتم🦦
●ارتباط چشمی (ناهویا که چشماش بستس حاجی... نه چیز حله)
●ناهویا: من مردم تو زنده ای
●سویا: نه منم مردم
●ناهویا: خب فرار کنیم از باجی یا بریم پشت دراکن قایم شیم؟
●سویا: بریم پشت دراکن
پایان ارتباطات چشمی دو برادر●
ا/ت: چرا همتون اینجوری مثل بز بهم نگاه میکنین
دراکن: هیچی ما نگاه نمیکردیم
*همه به هوا نگاه کردن*
*ا/ت که چپ چپ به باجی نگاه میکنه*
*ناهویا و سویا که اماده فرار از باجین*
*بعد ده دقیقه همه مست تر از مست🦦نویسنده داره احساس میکنه چرت و پرت داره مینویسه و خیلی بد شده ۱۶ سالشونه خیر سرشون مست میکنن ؟🥰*
سویا: من دیگه خوابم میاد
*سرش میزاره روی پاهای ا/ت و چشاش میبنده*
ا/ت: خب پس بخواب
*ا/ت خوابش میگیره و سرش میزاره روی شونه ناهویا و چشاش میبنده که باجی میاددد*
[سوال~ باجی کجا بوده؟ باجی رفته بود برا مایکی دوریاکی بخره چون مایکی خودش کشته بود برای دوریاکی]
*باجی میاد وقتی که همه باجیو از دور میبینن چیفویو میفرسان جلو تر تاکمیچی و دراکن و مایکی و میتسویا یه جوری میخوان جلوی باجی بگیرن که نیاد اینور چیفویو هم داره باجیو اروم سازی میکنه*
باجی: چتونه شما؟
چیفویو: باجی سان چطوره برگردیم بیشتر ابجو بخریم
باجی: نه دیگه بسه یکم دیگه میمیرین
مایکی: این که دوریاکی خالیه من خالی میخواستم
باجی: مایکی سرت به جایی خورده؟
دراکن: باجی چطوره برگردیم اونور دریا نگاه کنیم ها؟
باجی: نه اینور هم دریا هست
میتسویا: باجی بیا برات لباس جدید میخوام بدوزم اندازت بگیرم
باجی: خب بعدا بگیر
*اما باجی بازم میاد و میبینه که این ۳ نفر تو چه پوزیشنن😔*
____
کرم ریزی ها ها ها ها ها امشب میزارم براتون پس زیاد کرم ریزی نیست
راستیییی بازدید های فیکا خیلی بالا رفته یعنی مثلا به ۳۰۰ تا رسیده میشه تویی که میای و میخونی و میری یه کامنت بزاری یا لایک کنی :]]؟
قربون دستت
قدرنویسنده را بدانید امروز سومین باره پارت گزاشتم🦦
۵.۷k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.