وقتی جلو چشمش با ...p1
وقتی جلو چشمش با ...p1
#سونگمین
امروز پسرا اومده بودن خونتون نگاهی بهشون کردی و پوزخندی زدی اروم زیر لب زمزمه کردی
×حالا وقتشه..!
رفتی و وسط سونگمین و هیونجین نشستی
همش داشتی به این فکر میکردی که چجوری از سونگمین انتقام بگیری
نگاهی به دورت انداختی هیونجین مشغول گوشی بود و بقیع هم داشتن حرف میزدن
روتو برگردوندی به سمت هیونجین و با لبخند کیوتی حرف زدی
×حالاکه..دقت میکنم..موی مشکی و گرگی خیلی بهت میاد هیونجین..
هیونجین نگاهشو ازگوشی گرفت و متعجب به تو داد
دستتو گذاشتی زیر چونت و ارنجتو گذاشتی روی زانوهات
چشمکی بهش زدی که منظورتو گرفت سونگمین از این کارت تعجب کرد
و اخمی کرد و بهت فقط نگاه میکرد
هیونجین که منظورتو گرفته بود متقابل لبخندی زد هیون یه نیم نگاهی به لباساتت کرد
هیونجین: .. ممنونم..بانو..رنگ ابی هم به تو خیلی میاد..مخصوصا با اون گوشواره هات..*چشمک
دیگه سونگمین داغ کرده بود و میخواست هرچه سریعتر اثیرت کنه .. همینجوری به شما دوتا نگاه میکرد که داشتین باهمدیگه لاس میزدین
اعضا هم مشکوک به تو و هیونجین نگاه میکردن
فلیکس خم شد و اروم تو گوش سونگمین زمزمه کرد
فلیکس:ببینم..خبریه؟
سونگمین نگاهشو داد بهش نگاهی که اعصبانیت توش موج میزد
=..هه خبر؟ الان خبرو میکنم تو کونت
فلیکس یکمی ترسید و زود به حالت قبلی برگشت
× ... تو که خیلی خوشگلی*روبه هیونجین* .. چرا نمیتونی دختر ایده التو پیدا کنی؟
هیونجین: دختر مورد علاقم روبه رومه بیب
همین کلمه( بیب ) باعث شد سونگمین ده برابر از قبل داغ کنه کل پسرا میتونستن ببین که چقدر اعصبانیش کردی
=ات
#سونگمین
امروز پسرا اومده بودن خونتون نگاهی بهشون کردی و پوزخندی زدی اروم زیر لب زمزمه کردی
×حالا وقتشه..!
رفتی و وسط سونگمین و هیونجین نشستی
همش داشتی به این فکر میکردی که چجوری از سونگمین انتقام بگیری
نگاهی به دورت انداختی هیونجین مشغول گوشی بود و بقیع هم داشتن حرف میزدن
روتو برگردوندی به سمت هیونجین و با لبخند کیوتی حرف زدی
×حالاکه..دقت میکنم..موی مشکی و گرگی خیلی بهت میاد هیونجین..
هیونجین نگاهشو ازگوشی گرفت و متعجب به تو داد
دستتو گذاشتی زیر چونت و ارنجتو گذاشتی روی زانوهات
چشمکی بهش زدی که منظورتو گرفت سونگمین از این کارت تعجب کرد
و اخمی کرد و بهت فقط نگاه میکرد
هیونجین که منظورتو گرفته بود متقابل لبخندی زد هیون یه نیم نگاهی به لباساتت کرد
هیونجین: .. ممنونم..بانو..رنگ ابی هم به تو خیلی میاد..مخصوصا با اون گوشواره هات..*چشمک
دیگه سونگمین داغ کرده بود و میخواست هرچه سریعتر اثیرت کنه .. همینجوری به شما دوتا نگاه میکرد که داشتین باهمدیگه لاس میزدین
اعضا هم مشکوک به تو و هیونجین نگاه میکردن
فلیکس خم شد و اروم تو گوش سونگمین زمزمه کرد
فلیکس:ببینم..خبریه؟
سونگمین نگاهشو داد بهش نگاهی که اعصبانیت توش موج میزد
=..هه خبر؟ الان خبرو میکنم تو کونت
فلیکس یکمی ترسید و زود به حالت قبلی برگشت
× ... تو که خیلی خوشگلی*روبه هیونجین* .. چرا نمیتونی دختر ایده التو پیدا کنی؟
هیونجین: دختر مورد علاقم روبه رومه بیب
همین کلمه( بیب ) باعث شد سونگمین ده برابر از قبل داغ کنه کل پسرا میتونستن ببین که چقدر اعصبانیش کردی
=ات
۲۸.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.