وانشات فول پارت از Jimin پارت اخر
⚠️لطفا توجه کنید که وانشات فول پارت به وانشاتهایی که در چند پارت خلاصه میشن وانشات فول پارت میگن، و این فقط یه وانشاته و لطفا با رمان اشتباه نگیرید!! ممنون⚠️
حتی بوسه ای روی لبهام نذاشت کسیکه
تا چند دقیقه ی قبل تصور یه تجاوز
وحشیانه ازش داشتم
اون آدم سرد کجا و این گرمای بی نظیر
کجا
+میشه...میشه برگردی؟!
میشه برنگردم اصلا پارک جیمین؟
خودت که لحنتو میشنوی
خودت که درموندگیتو میبینی..
+پول نمیخوام...اصال هیچی
نمیخوام...فقط برگرد
زبونم جوری قفل شده بود که انگار از
اول با صحبت کردن بیگانه بوده
+باشه؟
روزها پشت هم میگذشت...
ماه جاشو به خورشید میداد و من خیره
به این تغییر توی اقیانوسی از تفکرات
خوب و بد دست و پا میزدم
دیگه سراغی ازم نگرفته بود یابهتر بگم
به قولی که بهم داد عمل کرد
ازش خواسته بودم بهم زمان بده که فکر
َکنم که سنگامو با خودم وا بکنم ولی هنوز هیچ تصمیمی که با معیارهام جور
دربیاد به مغزم خطور نکرده بود
دوستم داشت یعنی؟!براش مهمم؟!برای
اولین بار توی این کره ی خاکی یه نفر
دلش برام تنگ میشه؟
حس شیرینیه،خیلی شیرین...
ولی میترسم این شیرینی موقتی باشه
بیاد و بره مثل نسیم بهاری که آخرش به
طوفان منجر میشه
اگه طرد بشم اگه همین جوونه ی حسی
که بهش دارم تبدیل به یه درخت تنومند
بشه ولی بعد مدت کوتاهی با تبر بی
رحمیش نابودم کنه چه بالیی سرم
میاد؟!
میتونم زنده بمونم و ادامه بدم؟
شاید آره شایدم نه
تنهایی قبل از اون دیدار کوتاه اما
دلچسب با تنهایی بعد طرد شدن از
طرفش زمین تا آسمون فرق داره و من
باهاش کنار نمیام،پس حقیقتش من زنده
نمیمونم
یه فرصت...
دلم میخواد یه فرصت به خودم و خودش
بدم
دلم میخواد ریسک کنم حداقل به این
خوش باشم که من تمام تالاشمو برای
بودن با جیمین کردم...
قبل از اینکه بدونم روبروی همون باری
که چند ماه قبل زندگی منو از این رو به
اون رو کرد ایستاده بودم،حتی سردی
هوا هم باعث نشده بود برای وارد شدن
عجله کنم
طرح آشنای قامت یه نفر البه الی
هالوژنهای بنفش ضربان قلبمو نامنظم
کرد
خودش بود،پشت به من ایستاده بود و
همونطور که گیالسشو میچرخوند با یه
نفر حرف میزد
بوی رز بی نظیرش هنوزهم قابل
تشخیص بود
_آقای پارک!
بی تفاوت سمتم برگشت و با دیدنم یه
لحظه جا خورد
چشمهاش به وضوح درخشید و روبه
کسیکه به نظر میومد شریکش باشه
گفت:
+االن برمیگردم
مچ دستمو گرفت و سمت انتهایی بار
یعنی جایی که به نسبت خلوتتر بود برد
پشتمو به دیوار چسبوند و همون دستی
که گرفته بود باالی سرم برد،سرمو باال
بردم تا ببینمش میدونستم مثل احمقا لپم
گل انداخته حتی نمیتونستم مستقیم به
اون چشمای کشیده و خمارش نگاه کنم
+اینکه اینجایی یعنی...
_یعنی میخوام با تو باشم
لبهامو فرو بردم و سرم از خجالت یکم
پایین افتاد
_برای همیشه
همه چیز درآن واحد اتفاق افتاد و من
تقریبا بین دیوار و بدن جیمین بودم و به
شدت بوسیده میشدم خیلی دوست داشتم
همراهی کنم اما امون نمیداد
از کمرم گرفت و فاصله ی بینمون
فرقی با خالء نداشت
وقتی ازم جدا شد جفتمون برای هوای
تازه له له میزدیم
صورتامون مماس هم بود
+برای من شدی...فقط من!
نگاهش از فکم تا چشمام اومد و با پشت
دستش گونه امو آروم نوازش کرد
_دوسم داری؟
با چشمای پاپی طورم منتظر جوابش
موندم
+اگه بگم نه چی میشه؟
اخم الکی کردم و دستمو آزاد کردم
_پس من میرم
میخواستم خودمو کنار بکشم که مجال
نداد بیشتر خودشو بهم چسبوند و من
بیشتر عاشق شدم
+از اینجا جُم نمیخوری
به قلبش اشاره کرد....چشمامو توی حدقه چرخوندم و از این
حرکتم خندش گرفت
دستاشو دوطرف صورتم تکیه گاه بدنش
کرد و روم خم شد
_اینجانب...پارک جیمین...روانی شما
هستم خانوم حاال خوب شد؟
چشمامو به نشانه ی تایید باز و بسته
کردم و اینبار کسیکه برای بوسه پیش
قدم میشد من بودم
وقتی ازم جدا شد چشماش شهوتو فریاد
میزد
خم شد و گوشمو مکید،اگه بگم کل تنم
لرزید دروغ نگفتم...
+همین الان مال من میشی،این یه
خواهش نیست یه دستوره..
~~~~~~~~
امید وارم دوست داشته باشین نظراتتونو توی کامنتا بهم بگین!
فایتینگ آرمی 💜✨
حتی بوسه ای روی لبهام نذاشت کسیکه
تا چند دقیقه ی قبل تصور یه تجاوز
وحشیانه ازش داشتم
اون آدم سرد کجا و این گرمای بی نظیر
کجا
+میشه...میشه برگردی؟!
میشه برنگردم اصلا پارک جیمین؟
خودت که لحنتو میشنوی
خودت که درموندگیتو میبینی..
+پول نمیخوام...اصال هیچی
نمیخوام...فقط برگرد
زبونم جوری قفل شده بود که انگار از
اول با صحبت کردن بیگانه بوده
+باشه؟
روزها پشت هم میگذشت...
ماه جاشو به خورشید میداد و من خیره
به این تغییر توی اقیانوسی از تفکرات
خوب و بد دست و پا میزدم
دیگه سراغی ازم نگرفته بود یابهتر بگم
به قولی که بهم داد عمل کرد
ازش خواسته بودم بهم زمان بده که فکر
َکنم که سنگامو با خودم وا بکنم ولی هنوز هیچ تصمیمی که با معیارهام جور
دربیاد به مغزم خطور نکرده بود
دوستم داشت یعنی؟!براش مهمم؟!برای
اولین بار توی این کره ی خاکی یه نفر
دلش برام تنگ میشه؟
حس شیرینیه،خیلی شیرین...
ولی میترسم این شیرینی موقتی باشه
بیاد و بره مثل نسیم بهاری که آخرش به
طوفان منجر میشه
اگه طرد بشم اگه همین جوونه ی حسی
که بهش دارم تبدیل به یه درخت تنومند
بشه ولی بعد مدت کوتاهی با تبر بی
رحمیش نابودم کنه چه بالیی سرم
میاد؟!
میتونم زنده بمونم و ادامه بدم؟
شاید آره شایدم نه
تنهایی قبل از اون دیدار کوتاه اما
دلچسب با تنهایی بعد طرد شدن از
طرفش زمین تا آسمون فرق داره و من
باهاش کنار نمیام،پس حقیقتش من زنده
نمیمونم
یه فرصت...
دلم میخواد یه فرصت به خودم و خودش
بدم
دلم میخواد ریسک کنم حداقل به این
خوش باشم که من تمام تالاشمو برای
بودن با جیمین کردم...
قبل از اینکه بدونم روبروی همون باری
که چند ماه قبل زندگی منو از این رو به
اون رو کرد ایستاده بودم،حتی سردی
هوا هم باعث نشده بود برای وارد شدن
عجله کنم
طرح آشنای قامت یه نفر البه الی
هالوژنهای بنفش ضربان قلبمو نامنظم
کرد
خودش بود،پشت به من ایستاده بود و
همونطور که گیالسشو میچرخوند با یه
نفر حرف میزد
بوی رز بی نظیرش هنوزهم قابل
تشخیص بود
_آقای پارک!
بی تفاوت سمتم برگشت و با دیدنم یه
لحظه جا خورد
چشمهاش به وضوح درخشید و روبه
کسیکه به نظر میومد شریکش باشه
گفت:
+االن برمیگردم
مچ دستمو گرفت و سمت انتهایی بار
یعنی جایی که به نسبت خلوتتر بود برد
پشتمو به دیوار چسبوند و همون دستی
که گرفته بود باالی سرم برد،سرمو باال
بردم تا ببینمش میدونستم مثل احمقا لپم
گل انداخته حتی نمیتونستم مستقیم به
اون چشمای کشیده و خمارش نگاه کنم
+اینکه اینجایی یعنی...
_یعنی میخوام با تو باشم
لبهامو فرو بردم و سرم از خجالت یکم
پایین افتاد
_برای همیشه
همه چیز درآن واحد اتفاق افتاد و من
تقریبا بین دیوار و بدن جیمین بودم و به
شدت بوسیده میشدم خیلی دوست داشتم
همراهی کنم اما امون نمیداد
از کمرم گرفت و فاصله ی بینمون
فرقی با خالء نداشت
وقتی ازم جدا شد جفتمون برای هوای
تازه له له میزدیم
صورتامون مماس هم بود
+برای من شدی...فقط من!
نگاهش از فکم تا چشمام اومد و با پشت
دستش گونه امو آروم نوازش کرد
_دوسم داری؟
با چشمای پاپی طورم منتظر جوابش
موندم
+اگه بگم نه چی میشه؟
اخم الکی کردم و دستمو آزاد کردم
_پس من میرم
میخواستم خودمو کنار بکشم که مجال
نداد بیشتر خودشو بهم چسبوند و من
بیشتر عاشق شدم
+از اینجا جُم نمیخوری
به قلبش اشاره کرد....چشمامو توی حدقه چرخوندم و از این
حرکتم خندش گرفت
دستاشو دوطرف صورتم تکیه گاه بدنش
کرد و روم خم شد
_اینجانب...پارک جیمین...روانی شما
هستم خانوم حاال خوب شد؟
چشمامو به نشانه ی تایید باز و بسته
کردم و اینبار کسیکه برای بوسه پیش
قدم میشد من بودم
وقتی ازم جدا شد چشماش شهوتو فریاد
میزد
خم شد و گوشمو مکید،اگه بگم کل تنم
لرزید دروغ نگفتم...
+همین الان مال من میشی،این یه
خواهش نیست یه دستوره..
~~~~~~~~
امید وارم دوست داشته باشین نظراتتونو توی کامنتا بهم بگین!
فایتینگ آرمی 💜✨
۲۷.۴k
۲۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.