*vampire/خوناشام* 🩸❤️
*vampire/خوناشام* 🩸❤️
*part 18*
*ویو جونگکوک* 🩸❤️
*باورم نمیشد اون همچین قدرتاییو دارع چون بین تمام خوناشاما فقط من اسن کارارو میتونستم بکنم پس باید مواظبش باشم تا خطایی نکنه
جونگکوک: بسه برو پایین پیش اجوما
ا. ت: خا
جونگکوک: چی؟
ا. ت«: چشم
جونگکوک: افرین*
*ویو ا.ت*🩸❤️
*اهههه این پسره جونگکوک خیلی رو مخه منو میخواد بزور خدمتکار خودش کنه ازش بدم میاد
داشتم میرفتم پایین ک بدجور عصبی شدم زدم تمام اینه هارو شکوندم اخییییی دلم خنک شد
اجوما: هعی دختر تو باید خدمتکار جدید باشی؟
ا. ت: اوهوم
اجوما: خیلی خب دنبالم بیا
ا. ت: چش
اجوما: خب ظرفارو بشور بعد بیا بالا من رفتم
ا. ت: اوک
جدی حال ندارم ظرف بشورم پس تصمیم گرفتم ببینم چ قدرتایی دارم داشتم امتحان میکردم که با ی بشگن؟ تونستم ظرفارو بشورم یعنی بهتر از این نمیشه
اجوما: چ زود تموم شد این همه ظرف نکنه کثیف شستی؟
ا. ت: خیلیم. تمیز شدن
اجوما: بزار ببینم.... اوه چ تمیز اوکی برو بالا اونجارو تمیز کن
رفتم بالا و با قدرتایی ک داشتم اونجارو تمیز کردم یاع یاع
و بعد تمام کار هام اجوما ت برم بخوابم رفتم تو اتاق اونجا ی پنجرع بزرگ داشت رفتم رو کنجش نشستم وبیرونو نگاه میکردم و گریم گرفت حتما مامانم خیلی نگرانمه هعیی خواستم بلند شم ک یهو افتادم از پنجرع بیرون ک دیدم ن رودیوارش وایسادم ولی دیدم که......*
*شرایط پارت بعد:*
35 لایک ❤️
*part 18*
*ویو جونگکوک* 🩸❤️
*باورم نمیشد اون همچین قدرتاییو دارع چون بین تمام خوناشاما فقط من اسن کارارو میتونستم بکنم پس باید مواظبش باشم تا خطایی نکنه
جونگکوک: بسه برو پایین پیش اجوما
ا. ت: خا
جونگکوک: چی؟
ا. ت«: چشم
جونگکوک: افرین*
*ویو ا.ت*🩸❤️
*اهههه این پسره جونگکوک خیلی رو مخه منو میخواد بزور خدمتکار خودش کنه ازش بدم میاد
داشتم میرفتم پایین ک بدجور عصبی شدم زدم تمام اینه هارو شکوندم اخییییی دلم خنک شد
اجوما: هعی دختر تو باید خدمتکار جدید باشی؟
ا. ت: اوهوم
اجوما: خیلی خب دنبالم بیا
ا. ت: چش
اجوما: خب ظرفارو بشور بعد بیا بالا من رفتم
ا. ت: اوک
جدی حال ندارم ظرف بشورم پس تصمیم گرفتم ببینم چ قدرتایی دارم داشتم امتحان میکردم که با ی بشگن؟ تونستم ظرفارو بشورم یعنی بهتر از این نمیشه
اجوما: چ زود تموم شد این همه ظرف نکنه کثیف شستی؟
ا. ت: خیلیم. تمیز شدن
اجوما: بزار ببینم.... اوه چ تمیز اوکی برو بالا اونجارو تمیز کن
رفتم بالا و با قدرتایی ک داشتم اونجارو تمیز کردم یاع یاع
و بعد تمام کار هام اجوما ت برم بخوابم رفتم تو اتاق اونجا ی پنجرع بزرگ داشت رفتم رو کنجش نشستم وبیرونو نگاه میکردم و گریم گرفت حتما مامانم خیلی نگرانمه هعیی خواستم بلند شم ک یهو افتادم از پنجرع بیرون ک دیدم ن رودیوارش وایسادم ولی دیدم که......*
*شرایط پارت بعد:*
35 لایک ❤️
۴۴.۲k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.