my mafia
پارت: ۲
ویو کوک
امروز ته با اصرار زیاد مجبورم کرد بریم بار....همیشه از بار متنفر بودم....بوی الکل اونجا خفم میکرد....با صد نوع اصرار و التماس موافقت کردم و بسمت بار سوهو راه افتادیم
&هی کوک
-چیه؟
&تو دوست دختر نمیخوای؟
- نه
&چرا؟
-چون چ چسبیده به را
&خدایی
-کسیو پیدا نکردم که بدردم بخوره....
&مگه دوست دختر وسیلهس؟ بدردت بخوره
-بیخیال دیگه
&باشه باشه ولی اگه خواستی اقدامی کنی بگو خودم واست یکیو اوکی میکنم
-باشه فقط بیخیال شو
رسیدیم بار....مشتری دائمی اونجا بودیم اما خیلی وقت بود نمیرفتیم
صاحب اونجا تا ما رو دید اومدو بعد از کلی سلام و احترام بیهیالمون شد و رفتیم قسمت VIP بار
ویو ا.ت
رئیس بار اومد اتاق کارکنان و همه رو جمع کرد
رئیس:دخترا جمع شید.......امروز یه مشتری دائمی بعد مدت ها اومده و ما باید بهش بهترین سرویس رو بدیم....آرایش هاتون رو تمدید کنید تا یه ربع دیگه میام پیشتون و یه نفر رو انتخاب میکنم برای رسیدگی به جنای جئون و کیم
همه: چشم
همه داشتن توی آینه ها خودشون رو نگاه میکردن....موهاشون رو درست میکردن و لباس های مخصوص سرویس دهی رو میپوشیدن
فقط من اونجا موندم به اجبار همکارام منم لباس سرویس دهی رو پوشیدم و موهام رو مثل همیشه بالای سرم گوجه ای بستم از آرایش سر در نمی آوردم پس کار خاصی نکردم
رئیس در زد و وارد شد همه به صف شدن....جلومون راه میرف که یهو گفت
رئیس: ا.ت.....تو مناسب ترینی
+چی من؟
رئیس: آره باهام بیا
+اما.....
رییس: حقوقتو نمیخوای؟
+چشم
منو برد قسمتVIP دوتا مرد اونجا نشسته بودن....
رئیس: جناب کیم جناب جئون.....خانم لی بهتون رسیدگی میکنه
-میتونی بری
رئیس: چشم
رئیس رفت و منو با اون دوتا مرد تنها گذاشت
-اسمت چیه؟
+لی ا.ت هستم قربان
-لی ا.ت؟ دوتا ویسکی ۸۰ درصد
+چشم قربان
رفتم و دوتا ویسکی ۸۰ درصد اوردم میخواستم برم که یکیشون گفت
&کجا؟
+ب...بله؟
&کجا؟
+کارم اینجا تموم شده...با اجازتون میرم اگه چیزی نیاز داشتید صدام کنید
-شما جایی نمیری....تا وقتی ما اینجاییم توهم باید بمونی
+چ....چی؟
-شما جایی نمیری!!
+اما....چشم
ویو کوک
از این دختره خوشم اومده بود...خوشگل بود و با دخترایی که قبلا دیه بودم فرق داشت....همه دخترای دورم آرایش غلیظ داشتن موهاشون رو رنگ کرده بودن و هر نوع لباسی رو میپوشیدن تا ازشون خوشم بیاد ولی این فرق داشت....رنگ موهاش طبیعی بود عشوه های دخترونه نداشت و انگار فقط داشت کارش رو میکرد
&کوک جیا داره زنگ میزنه....من الان میام
-برو....سلام برسون
&اوکی
یکی از اون پسرا رفت و من و پسری که انگار اسمش کوک بود تنها موندیم
-لی....ا.ت....؟ درسته؟
+بله چیزی نیاز دارید؟
-نه اسمت جالبه.....فقط همین
+ممنون جناب....
-جئون...جئون جونگ کوک
+ممنون آقای جئون
-خواهش میکنم
ویو کوک
امروز ته با اصرار زیاد مجبورم کرد بریم بار....همیشه از بار متنفر بودم....بوی الکل اونجا خفم میکرد....با صد نوع اصرار و التماس موافقت کردم و بسمت بار سوهو راه افتادیم
&هی کوک
-چیه؟
&تو دوست دختر نمیخوای؟
- نه
&چرا؟
-چون چ چسبیده به را
&خدایی
-کسیو پیدا نکردم که بدردم بخوره....
&مگه دوست دختر وسیلهس؟ بدردت بخوره
-بیخیال دیگه
&باشه باشه ولی اگه خواستی اقدامی کنی بگو خودم واست یکیو اوکی میکنم
-باشه فقط بیخیال شو
رسیدیم بار....مشتری دائمی اونجا بودیم اما خیلی وقت بود نمیرفتیم
صاحب اونجا تا ما رو دید اومدو بعد از کلی سلام و احترام بیهیالمون شد و رفتیم قسمت VIP بار
ویو ا.ت
رئیس بار اومد اتاق کارکنان و همه رو جمع کرد
رئیس:دخترا جمع شید.......امروز یه مشتری دائمی بعد مدت ها اومده و ما باید بهش بهترین سرویس رو بدیم....آرایش هاتون رو تمدید کنید تا یه ربع دیگه میام پیشتون و یه نفر رو انتخاب میکنم برای رسیدگی به جنای جئون و کیم
همه: چشم
همه داشتن توی آینه ها خودشون رو نگاه میکردن....موهاشون رو درست میکردن و لباس های مخصوص سرویس دهی رو میپوشیدن
فقط من اونجا موندم به اجبار همکارام منم لباس سرویس دهی رو پوشیدم و موهام رو مثل همیشه بالای سرم گوجه ای بستم از آرایش سر در نمی آوردم پس کار خاصی نکردم
رئیس در زد و وارد شد همه به صف شدن....جلومون راه میرف که یهو گفت
رئیس: ا.ت.....تو مناسب ترینی
+چی من؟
رئیس: آره باهام بیا
+اما.....
رییس: حقوقتو نمیخوای؟
+چشم
منو برد قسمتVIP دوتا مرد اونجا نشسته بودن....
رئیس: جناب کیم جناب جئون.....خانم لی بهتون رسیدگی میکنه
-میتونی بری
رئیس: چشم
رئیس رفت و منو با اون دوتا مرد تنها گذاشت
-اسمت چیه؟
+لی ا.ت هستم قربان
-لی ا.ت؟ دوتا ویسکی ۸۰ درصد
+چشم قربان
رفتم و دوتا ویسکی ۸۰ درصد اوردم میخواستم برم که یکیشون گفت
&کجا؟
+ب...بله؟
&کجا؟
+کارم اینجا تموم شده...با اجازتون میرم اگه چیزی نیاز داشتید صدام کنید
-شما جایی نمیری....تا وقتی ما اینجاییم توهم باید بمونی
+چ....چی؟
-شما جایی نمیری!!
+اما....چشم
ویو کوک
از این دختره خوشم اومده بود...خوشگل بود و با دخترایی که قبلا دیه بودم فرق داشت....همه دخترای دورم آرایش غلیظ داشتن موهاشون رو رنگ کرده بودن و هر نوع لباسی رو میپوشیدن تا ازشون خوشم بیاد ولی این فرق داشت....رنگ موهاش طبیعی بود عشوه های دخترونه نداشت و انگار فقط داشت کارش رو میکرد
&کوک جیا داره زنگ میزنه....من الان میام
-برو....سلام برسون
&اوکی
یکی از اون پسرا رفت و من و پسری که انگار اسمش کوک بود تنها موندیم
-لی....ا.ت....؟ درسته؟
+بله چیزی نیاز دارید؟
-نه اسمت جالبه.....فقط همین
+ممنون جناب....
-جئون...جئون جونگ کوک
+ممنون آقای جئون
-خواهش میکنم
۲۸۹
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.