گذشته برنمیگرده( داستان واقعی)
علامت ات+ علامت نامجون=
= از زمانی که وارد سال جدید شدم و ات رو دیدم عاشقش شدم و میخوام همین روزا بهش اعتراف کنم عشقم رو
علامت معلم/
/ خب بچه ها کتاباتون رو در بیارید صفحه۷۸ رو در بیارید
= در تمام کل زنگ فکرم پیش ات بود ولی من بازم درس رو یاد گرفتم( بچم نخبه کلاسش بود)
زنگ خورد
= باید باید امروز بهش اعتراف کنم
= ات
+ بله
= میشه یه چیزی بگم
+ البته میشنوم
= ب.. ب… ببین من ترو…… دوست دارم
+ م.. منو
= اره میشه دوست باشیم
+ باید فکر کنم
= باشه
پرش زمانی به فردا
خب اینم پارت اول دوستان باید بگم که این داستان براساس رل دوران مدرسه نامجون هست که یک خاطره کوتاه هست ولی در داستان چیز میز اضافه کردم
تا پارت دو بدرود و حتما حمایت کنید تا من رل دوران مدرسه بقیه اعضا هم بنویسم با تشکر.
= از زمانی که وارد سال جدید شدم و ات رو دیدم عاشقش شدم و میخوام همین روزا بهش اعتراف کنم عشقم رو
علامت معلم/
/ خب بچه ها کتاباتون رو در بیارید صفحه۷۸ رو در بیارید
= در تمام کل زنگ فکرم پیش ات بود ولی من بازم درس رو یاد گرفتم( بچم نخبه کلاسش بود)
زنگ خورد
= باید باید امروز بهش اعتراف کنم
= ات
+ بله
= میشه یه چیزی بگم
+ البته میشنوم
= ب.. ب… ببین من ترو…… دوست دارم
+ م.. منو
= اره میشه دوست باشیم
+ باید فکر کنم
= باشه
پرش زمانی به فردا
خب اینم پارت اول دوستان باید بگم که این داستان براساس رل دوران مدرسه نامجون هست که یک خاطره کوتاه هست ولی در داستان چیز میز اضافه کردم
تا پارت دو بدرود و حتما حمایت کنید تا من رل دوران مدرسه بقیه اعضا هم بنویسم با تشکر.
۶.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.