وقتی همه ازت میترسن:) پارت 6
سوار ماشینم شدمو رفتم خونه. تا نیومده بود باید وسایلمو جمع میکردم .
تند تند کل وسایلمو ریختم توی چمدون و سوییچ ماشین رو گذاشتم توی اشپزخونه و یک نامه گذاشتم و گوشیمو خاموش کردم. یه تاکسی گرفتمو
رفتم فرودگاه هنوز یک ساعت مونده بود. نیم ساعت بعد ته یونگ رفت
خونه نامه رو باز کردو خوند.
نامه:
سلام
من میخوام برم ایران و دیگه خونه نمیام
برای همیشه خدافظ
سریع لباسشو پوشیدو سمت ماشین رفت . تند تند رانندگی کرد و رسید فرودگاه.
ته یونگ:ببخشید پرواز ایران پریده؟
_کدوم پرواز؟ دنبال چه کسی میگردید؟ اسمش چیه ببینم؟
ته یونگ:اسمش سونگ کیمه
_بله متاسفانه اون هواپیما پریده!
توی پنجره رو نگاه میکردمو با تمام ارزو هام خداحافظی می کردم.
به همچی فکر میکردمو بعدم خوابیدم
خب کیوتی ها امیدوارم خوشتون اومده باشه♡♡
تند تند کل وسایلمو ریختم توی چمدون و سوییچ ماشین رو گذاشتم توی اشپزخونه و یک نامه گذاشتم و گوشیمو خاموش کردم. یه تاکسی گرفتمو
رفتم فرودگاه هنوز یک ساعت مونده بود. نیم ساعت بعد ته یونگ رفت
خونه نامه رو باز کردو خوند.
نامه:
سلام
من میخوام برم ایران و دیگه خونه نمیام
برای همیشه خدافظ
سریع لباسشو پوشیدو سمت ماشین رفت . تند تند رانندگی کرد و رسید فرودگاه.
ته یونگ:ببخشید پرواز ایران پریده؟
_کدوم پرواز؟ دنبال چه کسی میگردید؟ اسمش چیه ببینم؟
ته یونگ:اسمش سونگ کیمه
_بله متاسفانه اون هواپیما پریده!
توی پنجره رو نگاه میکردمو با تمام ارزو هام خداحافظی می کردم.
به همچی فکر میکردمو بعدم خوابیدم
خب کیوتی ها امیدوارم خوشتون اومده باشه♡♡
۳.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.