شعری از یونآ پآرک؛
من گر دیوانه ام از شر چشمان تو است
عاشقی بر من اجبار نیست اندوه اگر کار تو است
نا مهربان که شده ام هیچ در قلب خود دارم زره
فریب خود نتوان زد دوستت دارم.
ای خورشید من طلوع کن تا باری دیگر از دور ملاقاتت کنم
زرد بپوش و نورانی نمایان شو
عشق ورزیدن به تو نشانه وجود من است ،
اورا ملاقات نمی کنم اما او جان من است
🧸🧁
عاشقی بر من اجبار نیست اندوه اگر کار تو است
نا مهربان که شده ام هیچ در قلب خود دارم زره
فریب خود نتوان زد دوستت دارم.
ای خورشید من طلوع کن تا باری دیگر از دور ملاقاتت کنم
زرد بپوش و نورانی نمایان شو
عشق ورزیدن به تو نشانه وجود من است ،
اورا ملاقات نمی کنم اما او جان من است
🧸🧁
۱.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.