باران میبارد
باران میبارد
باید دست هایت را بگیرم و کوچ کنیم
این شهر از بس تنهایی دیده آسمانش هر روز میبارد !
باید دست هایت را بگیرم و دور شویم
جایی که بوی علف های صحرایی مشام تورا خوش بو کند و پرندگانش روی دودکش خانه زندگی بسازند
باید تورا دور کنم از آسمان گرفته ی این جا!
تو دل نازکی، غصه میخوری و من شبیه آن مادری هستم که از غصه ی فرزندش پیر میشود !
باید چمدان تو را بردارم ببرمت یک جای ساکت ، جایی که جز صدای سوختن هیزم ها و دود کردن ذغال چای،صدایی دیگر نباشد
و اگر باران بارید برای گرفتن خاکِ دوست داشتنمان باشد
من تورا از این شهر دور خواهم کرد
باران میبارد لباس گرم بپوش
چترت را بردار و راهیِ راه من شو
ما باهم آینده ی سبزی خواهیم داشت!
#زهرا_مصلح
باید دست هایت را بگیرم و کوچ کنیم
این شهر از بس تنهایی دیده آسمانش هر روز میبارد !
باید دست هایت را بگیرم و دور شویم
جایی که بوی علف های صحرایی مشام تورا خوش بو کند و پرندگانش روی دودکش خانه زندگی بسازند
باید تورا دور کنم از آسمان گرفته ی این جا!
تو دل نازکی، غصه میخوری و من شبیه آن مادری هستم که از غصه ی فرزندش پیر میشود !
باید چمدان تو را بردارم ببرمت یک جای ساکت ، جایی که جز صدای سوختن هیزم ها و دود کردن ذغال چای،صدایی دیگر نباشد
و اگر باران بارید برای گرفتن خاکِ دوست داشتنمان باشد
من تورا از این شهر دور خواهم کرد
باران میبارد لباس گرم بپوش
چترت را بردار و راهیِ راه من شو
ما باهم آینده ی سبزی خواهیم داشت!
#زهرا_مصلح
۵.۸k
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.