p5
کوک و ا/ت خسته شده بودند و خوابیدند
فردا صبح
دلینگگ.دیلینگگ (صدای زنگ گوشی ا/ت)
کوک: بیبی کیه ؟ کی داره مزاحم بیب من میشه؟
ا/ت: امم نمیدونم بزارببینم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
از زبان ا/ت :
تا گوشیم رو نگاه کردم دیدم تهیونگ سریع گوشیمو خاموش کردم
کوک گوشیم رو گرفت و بهم ندادش
-------------------------------------------------------------------------------------------------
کوک : کی بود ؟ (با صدای خشن و با اعصبانیت)
ا/ت: امم هیشکی معلممون بود قطعش کرد بجاش اس ام اس داد که بیا دانشگاه هیهیی
کوک: خب دانشگاهت که ساعت 10 شروع میشه (خوش بحالشون😂)
الان که ساعت 8 هست؟
ا/ت: خب نه چون میخوایم نیم ساعت اولش رو زیست بخونیم چون امتحان داریم
کوک : میخوای ببرمت؟
ا/ت: نه مرسی خودم ماشین دارم
کوک: باشه بیبی فقط ساعت چند میایی؟
ا/ت : ددی معلوم نیست .... ای وایی دیرم شد باید برم بای
کوک: بای بیبی مواظب خودت باش
از زبان نویسنده:
ا/ت داخل خیابون بود که ماشینش رو ورداره بده( لباسی که ا/ت پوشیده بود رو میزارم)
ا/ت رسید خونه
تقتق(در زدن ا/ت)
تهیونگ کیه؟ ( باصدای اعصبانی )
ا/ت: (تودلش گفت) وایی بیچاره شدمممم
ا/ت: ممم..ننن..ممم.
ا/ت امد داخل خونه
تهیونگ: ببینم چرا امروز اومدی؟ کجابودی؟ چه غلطی میکردی ؟ هاااا؟
ا/ت : بب
ا/ت تا خواست بگه ببخشید تهیونگ حرفشو قطع کرد
تهیونگ : تنبیهت میکنم تا بفهمی کی بیای پیشه ددیت😈
ا/ت:حالا چه تنبیهی؟
تهیونگ : الان بهت میگم
از زبان تهیونگ:
ا/ت رو بردم داخل اتاق و لبای های خودم و خودش رو در اوردم
چند دقیقه بعد
ا/ت: عاححح ددی بیشتر حاعععععععععع میخوامتتتت
تهیونگ : باشه لیدی
چند دقیقه بعد از سکس
ا/ت: گوشیش رو روشن کرد
تهیونگ : لیدی من ببرمت بیرون؟
ا/ت: آره ددی
از زبان ا/ت:
من یه لباس کیوت پوشیدم (عکسش رو میزارم) کیم تهیونگ هم لباس مجلسی پوشیده بود (عکسش رو میزارم)
از زبان نویسنده:
ا/ت و تهیونگ که داشتند قدم میزدن کوک رو دیدن با لباس خفن (عکسش رو میزارم)
کوک که از کنار ا/ت رد میشد گفت: دیشب خیلی بهم حال داد😈
ا/ت توری رفتار کرد که انگار نشنیده
بچه ها ببخشید کم نوشتم پارت بعدی حتما جبران میکنم اگه خوشتون امده لایک کنید و برام داخل کامنت بنویسید که پارت بعدی چجوری باشه؟💗💗
فردا صبح
دلینگگ.دیلینگگ (صدای زنگ گوشی ا/ت)
کوک: بیبی کیه ؟ کی داره مزاحم بیب من میشه؟
ا/ت: امم نمیدونم بزارببینم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
از زبان ا/ت :
تا گوشیم رو نگاه کردم دیدم تهیونگ سریع گوشیمو خاموش کردم
کوک گوشیم رو گرفت و بهم ندادش
-------------------------------------------------------------------------------------------------
کوک : کی بود ؟ (با صدای خشن و با اعصبانیت)
ا/ت: امم هیشکی معلممون بود قطعش کرد بجاش اس ام اس داد که بیا دانشگاه هیهیی
کوک: خب دانشگاهت که ساعت 10 شروع میشه (خوش بحالشون😂)
الان که ساعت 8 هست؟
ا/ت: خب نه چون میخوایم نیم ساعت اولش رو زیست بخونیم چون امتحان داریم
کوک : میخوای ببرمت؟
ا/ت: نه مرسی خودم ماشین دارم
کوک: باشه بیبی فقط ساعت چند میایی؟
ا/ت : ددی معلوم نیست .... ای وایی دیرم شد باید برم بای
کوک: بای بیبی مواظب خودت باش
از زبان نویسنده:
ا/ت داخل خیابون بود که ماشینش رو ورداره بده( لباسی که ا/ت پوشیده بود رو میزارم)
ا/ت رسید خونه
تقتق(در زدن ا/ت)
تهیونگ کیه؟ ( باصدای اعصبانی )
ا/ت: (تودلش گفت) وایی بیچاره شدمممم
ا/ت: ممم..ننن..ممم.
ا/ت امد داخل خونه
تهیونگ: ببینم چرا امروز اومدی؟ کجابودی؟ چه غلطی میکردی ؟ هاااا؟
ا/ت : بب
ا/ت تا خواست بگه ببخشید تهیونگ حرفشو قطع کرد
تهیونگ : تنبیهت میکنم تا بفهمی کی بیای پیشه ددیت😈
ا/ت:حالا چه تنبیهی؟
تهیونگ : الان بهت میگم
از زبان تهیونگ:
ا/ت رو بردم داخل اتاق و لبای های خودم و خودش رو در اوردم
چند دقیقه بعد
ا/ت: عاححح ددی بیشتر حاعععععععععع میخوامتتتت
تهیونگ : باشه لیدی
چند دقیقه بعد از سکس
ا/ت: گوشیش رو روشن کرد
تهیونگ : لیدی من ببرمت بیرون؟
ا/ت: آره ددی
از زبان ا/ت:
من یه لباس کیوت پوشیدم (عکسش رو میزارم) کیم تهیونگ هم لباس مجلسی پوشیده بود (عکسش رو میزارم)
از زبان نویسنده:
ا/ت و تهیونگ که داشتند قدم میزدن کوک رو دیدن با لباس خفن (عکسش رو میزارم)
کوک که از کنار ا/ت رد میشد گفت: دیشب خیلی بهم حال داد😈
ا/ت توری رفتار کرد که انگار نشنیده
بچه ها ببخشید کم نوشتم پارت بعدی حتما جبران میکنم اگه خوشتون امده لایک کنید و برام داخل کامنت بنویسید که پارت بعدی چجوری باشه؟💗💗
۲۵.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.