𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
part13
ویو جیمین
+پسره عوضی بار هارو دزدیده بود رفتم کشتمش راننده گفت آت اینا هنوز نرفتن خونه رفتم فروشگاه دیدم یه پسره مزاحم آت اینا شده دیدم دست آت رو گرفت خون به مغزم نرسید سریع رفتم سمت پسره ی مشت زدم تو صورت پسره یه مشت زد بهم زدمش که فرار کرد رفت دیدم ات ترسیده رفتم آت رو بغل کردم گفتم خوبی
_او اره دس.....دستت داره خون میاد بیا اینجا چسب زخم بخریم
+نمیخواد بابا هیچی نشده من عادت دارم
_یعنی چی عادت دارم بیا بابا رفتم سمت مغازه چسب زخم خریدم گذاشتمش روی صندلی چسب زخم زدم گفتم اینو فعلا میزنم تا وقتی که بریم خونه
؛ات بسه بریم خونه
_نمی بینی دست جیمین داره خون میاد
؛این تازه اولشه دیگه جیمین بد تر از اینم سرش اومد
+رفتیم سوار ماشین شدیم کل راه لونا داشت درباره خرید هاشون با آت حرف میزد خیلی کیوت بودن با خودم گفتم باید یه راهی پیدا کنم احساساتم رو به ات بگم ولی اونم منو دوست داره یا به چشم دوست بهم نگاه میکنه توی فکر بودم که رسیدیم پیاده شدیم سرم گیج رفت فکر کنم بخاطر خونه
_جیمین خوبی
+اره خوبم
_نه نیستی بیا ببرمت خونه کمکت کنم دستشو گرفتم خیلی گرم بود بردمش داخل گذاشتمش روی صندلی گفتم یه دقیقه بشین رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم دستاشو اول با پارچه تمیز میکردم درهال بستن دستش بودم میتونستم نگاه هاشو ببینم ولی مغزم خیلی درگیر حرف لونا بود که گفت بدتر از اینم سرش اومده یعنی چه اتفاقی براش افتاده
+تموم شد
_اره
+پس من میرم بخوابم خوابم گرفته
_باشه منو لونا هم رفتیم سمت اتاقامون (اتاق لونا و آت جداعه) رفتم آرایشم رو پاک کردم حموم کوتاهی کردم روتین شبانم هم زدم رفتم توی گوشی گوشی رو به آیپد وصل کردم آهنگ گذاشتم شماره لیسا رو حفظ بودم رنگش زدم
(علامت لیسا؟)
؟علو
_علو
؟ات واقعا خودتی بهم گفتن ازدواج کردی خبر ندادی خیلی نامردی
_نه ازدواج نکردم یعنی تا لبه ازدواج رفتم ولی ازدواج نکردم حالا قصش طولانیه بعدم بهت میگم
؟باشه یادت نره ها
_باشه په کجایی
؟خونم راستی آت با بچه های اکیپ یه پارتی داریم میاین که
_کجا
؟خونه هیونگ
_با لونا هم آهنگ میکنم خبرت میدم
؟باشه فردا صبح بهم خبر بده که شپ پارتیه
_اوکی پس من برم بخوابم
؟باشه میبینمت عشقم
_باشه نفسم
part13
ویو جیمین
+پسره عوضی بار هارو دزدیده بود رفتم کشتمش راننده گفت آت اینا هنوز نرفتن خونه رفتم فروشگاه دیدم یه پسره مزاحم آت اینا شده دیدم دست آت رو گرفت خون به مغزم نرسید سریع رفتم سمت پسره ی مشت زدم تو صورت پسره یه مشت زد بهم زدمش که فرار کرد رفت دیدم ات ترسیده رفتم آت رو بغل کردم گفتم خوبی
_او اره دس.....دستت داره خون میاد بیا اینجا چسب زخم بخریم
+نمیخواد بابا هیچی نشده من عادت دارم
_یعنی چی عادت دارم بیا بابا رفتم سمت مغازه چسب زخم خریدم گذاشتمش روی صندلی چسب زخم زدم گفتم اینو فعلا میزنم تا وقتی که بریم خونه
؛ات بسه بریم خونه
_نمی بینی دست جیمین داره خون میاد
؛این تازه اولشه دیگه جیمین بد تر از اینم سرش اومد
+رفتیم سوار ماشین شدیم کل راه لونا داشت درباره خرید هاشون با آت حرف میزد خیلی کیوت بودن با خودم گفتم باید یه راهی پیدا کنم احساساتم رو به ات بگم ولی اونم منو دوست داره یا به چشم دوست بهم نگاه میکنه توی فکر بودم که رسیدیم پیاده شدیم سرم گیج رفت فکر کنم بخاطر خونه
_جیمین خوبی
+اره خوبم
_نه نیستی بیا ببرمت خونه کمکت کنم دستشو گرفتم خیلی گرم بود بردمش داخل گذاشتمش روی صندلی گفتم یه دقیقه بشین رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم دستاشو اول با پارچه تمیز میکردم درهال بستن دستش بودم میتونستم نگاه هاشو ببینم ولی مغزم خیلی درگیر حرف لونا بود که گفت بدتر از اینم سرش اومده یعنی چه اتفاقی براش افتاده
+تموم شد
_اره
+پس من میرم بخوابم خوابم گرفته
_باشه منو لونا هم رفتیم سمت اتاقامون (اتاق لونا و آت جداعه) رفتم آرایشم رو پاک کردم حموم کوتاهی کردم روتین شبانم هم زدم رفتم توی گوشی گوشی رو به آیپد وصل کردم آهنگ گذاشتم شماره لیسا رو حفظ بودم رنگش زدم
(علامت لیسا؟)
؟علو
_علو
؟ات واقعا خودتی بهم گفتن ازدواج کردی خبر ندادی خیلی نامردی
_نه ازدواج نکردم یعنی تا لبه ازدواج رفتم ولی ازدواج نکردم حالا قصش طولانیه بعدم بهت میگم
؟باشه یادت نره ها
_باشه په کجایی
؟خونم راستی آت با بچه های اکیپ یه پارتی داریم میاین که
_کجا
؟خونه هیونگ
_با لونا هم آهنگ میکنم خبرت میدم
؟باشه فردا صبح بهم خبر بده که شپ پارتیه
_اوکی پس من برم بخوابم
؟باشه میبینمت عشقم
_باشه نفسم
۴.۴k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.