☆ Black? ☆
☆ Black? ☆
[ p ۱۹ ]
" پرش زمانی به ساعت ۸ شب "
لباستو پوشیده بودی و حاضر بودی ، به طرف هال رفتی که با دیدن جونگکوک که با کت و شلوارش روی مبل لش کرده بود غر زدی
ا/ت : یااااا من حاضرم بدو بریم
سرش رو با حالت کلافه یی بالا آورد و نگات کرد ، بعد از چند لحظه گفت
کوک : خیلی خوشگل شدی " آروم "
ا/ت : چی ؟
کوک : هیچی هیچی ، بیا بریم دیر میشه
ا/ت : بریمممم
* مکان تولد
وارد سالن شدید ، جمعیت زیادی توی سالن بود، نزدیک ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر ، یه گارسون آمد و میزتون رو نشون داد ، همه داشتن میرقصیدن و شراب میخوردن ، ولی شماها فقط داشتید نگاه میکردید.
ا/ت : هوفففف ، حوصله ام سر رفتتت " کلافه "
کوک : تازه الان حوصله ات سر رفت ؟ هنوز کلی مونده
ا/ت : باشه بابا تحمل میکنم
بعد از چند لحظه لونا سر میزتون آمد، لباسش بیش از حد باز بود ولی برات مهم بود ؟ معلومه که نه
لونا : خوش آمدید ، چیزی میخورید بگم براتون بیارم ؟ " لوس "ا/ت : نه ، فقط دست شویی کجاست ؟
لونا : یه دونه توی طبقه ی بالا هست که پره ، ولی تو حیاط هم هستش ، میخوای نشونت بدم ؟
ا/ت : باشه مرس
کوک : مراقب خودت باش
سری تکون دادی و دنبال لونا به طرف حیاط رفتید ، که لونا کنار استخر وایساد .
ا/ت : چرا ، چرا وایسادی؟
لونا : ببین زنیکه گم شو از زندگی منو کوکی برو بیرون واگر نه خودم بیرونت میکنم !
قهقهه یی بلند کردی و گفتی
ا/ت : نمیرم! ، من زنشم و تو کی شی ؟ دوست دختر سابقش ؟ تو باید گم شی نه من ! " جدی "
برگشتی که به سمت ویلا بری که لونا دستترو کشید و پرتت کرد توی استخر
لونا : بهت هشدار دادم ، تازه این اولشه
تو شما بلد نبودی ، بهتره بگم فوبیا داشتی، داشتی دست و پا میزدی و داد میزدی که شاید کسی صدات رو بشنوه ، ولی دریغ از یه نفر ، دیگه نا امید شده بودی ، به ته استخر رفتی و چشمات رو بستی و منتظر مرگت بودی که از طرف کسی کشیده شدی !
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
[ p ۱۹ ]
" پرش زمانی به ساعت ۸ شب "
لباستو پوشیده بودی و حاضر بودی ، به طرف هال رفتی که با دیدن جونگکوک که با کت و شلوارش روی مبل لش کرده بود غر زدی
ا/ت : یااااا من حاضرم بدو بریم
سرش رو با حالت کلافه یی بالا آورد و نگات کرد ، بعد از چند لحظه گفت
کوک : خیلی خوشگل شدی " آروم "
ا/ت : چی ؟
کوک : هیچی هیچی ، بیا بریم دیر میشه
ا/ت : بریمممم
* مکان تولد
وارد سالن شدید ، جمعیت زیادی توی سالن بود، نزدیک ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر ، یه گارسون آمد و میزتون رو نشون داد ، همه داشتن میرقصیدن و شراب میخوردن ، ولی شماها فقط داشتید نگاه میکردید.
ا/ت : هوفففف ، حوصله ام سر رفتتت " کلافه "
کوک : تازه الان حوصله ات سر رفت ؟ هنوز کلی مونده
ا/ت : باشه بابا تحمل میکنم
بعد از چند لحظه لونا سر میزتون آمد، لباسش بیش از حد باز بود ولی برات مهم بود ؟ معلومه که نه
لونا : خوش آمدید ، چیزی میخورید بگم براتون بیارم ؟ " لوس "ا/ت : نه ، فقط دست شویی کجاست ؟
لونا : یه دونه توی طبقه ی بالا هست که پره ، ولی تو حیاط هم هستش ، میخوای نشونت بدم ؟
ا/ت : باشه مرس
کوک : مراقب خودت باش
سری تکون دادی و دنبال لونا به طرف حیاط رفتید ، که لونا کنار استخر وایساد .
ا/ت : چرا ، چرا وایسادی؟
لونا : ببین زنیکه گم شو از زندگی منو کوکی برو بیرون واگر نه خودم بیرونت میکنم !
قهقهه یی بلند کردی و گفتی
ا/ت : نمیرم! ، من زنشم و تو کی شی ؟ دوست دختر سابقش ؟ تو باید گم شی نه من ! " جدی "
برگشتی که به سمت ویلا بری که لونا دستترو کشید و پرتت کرد توی استخر
لونا : بهت هشدار دادم ، تازه این اولشه
تو شما بلد نبودی ، بهتره بگم فوبیا داشتی، داشتی دست و پا میزدی و داد میزدی که شاید کسی صدات رو بشنوه ، ولی دریغ از یه نفر ، دیگه نا امید شده بودی ، به ته استخر رفتی و چشمات رو بستی و منتظر مرگت بودی که از طرف کسی کشیده شدی !
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۱۴.۲k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.