part35
part35
دیانا: بلند شدمو رفتم تو اتاق خودم یه لباس نارنجی با یه ساپورت پوشیدم و خابیدم رو تختم و پتومو بغلم گرفتمو همینجوری گریه میکردم اخه چجوری تونست اینکارو با من بکنه
ارسلان: لباسامو پوشیدم
دیانا: یهو اومد بغلم خابید
ارسلان: لباسشو دادم بالا دستمو روی شکمش میکشیدم
دیانا: گرمی دستاش شکممو گرم میکرد
ارسلان: میشه گریه نکنی
دیانا:...............
ارسلان: صورتشو طرف خودم کردم ناراحتی؟
دیانا: ناراحت نباشم بدون اینکه بخام منو زنم کردی بعدش انتظار دارید گریه نکنم
ارسلان: تو خانم کوچولوی خودم باش
دیانا: ارباب ببخشیدا ولی من نمیخام با شما نسبتی داشته باشم
ارسلان: یعنی چی نمیخای الان دیگه پر.دت مال من شده
دیانا: دوباره اشکام ریخت
ارسلان: چسبوندمش به خودم و طرف خودم کردمش بغل لبشو بوس کردم همینجوری دلشو ناز میکردم که دردش کمتر شه
دیانا: کم کم چشام گرم شدو خابم برد
ارسلان: پتورو روش کشیدم و بغلش کردم و منم خوابم برد
ادامه دارد................
دیانا: بلند شدمو رفتم تو اتاق خودم یه لباس نارنجی با یه ساپورت پوشیدم و خابیدم رو تختم و پتومو بغلم گرفتمو همینجوری گریه میکردم اخه چجوری تونست اینکارو با من بکنه
ارسلان: لباسامو پوشیدم
دیانا: یهو اومد بغلم خابید
ارسلان: لباسشو دادم بالا دستمو روی شکمش میکشیدم
دیانا: گرمی دستاش شکممو گرم میکرد
ارسلان: میشه گریه نکنی
دیانا:...............
ارسلان: صورتشو طرف خودم کردم ناراحتی؟
دیانا: ناراحت نباشم بدون اینکه بخام منو زنم کردی بعدش انتظار دارید گریه نکنم
ارسلان: تو خانم کوچولوی خودم باش
دیانا: ارباب ببخشیدا ولی من نمیخام با شما نسبتی داشته باشم
ارسلان: یعنی چی نمیخای الان دیگه پر.دت مال من شده
دیانا: دوباره اشکام ریخت
ارسلان: چسبوندمش به خودم و طرف خودم کردمش بغل لبشو بوس کردم همینجوری دلشو ناز میکردم که دردش کمتر شه
دیانا: کم کم چشام گرم شدو خابم برد
ارسلان: پتورو روش کشیدم و بغلش کردم و منم خوابم برد
ادامه دارد................
۲۳.۰k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.